در این داستان "یدالله" جوانی است که پس از دعوا و نزاعی مجبور به ترک روستای خویش میشود و در روستای جدیدی سکنی میگزیند. او در آن روستا به دختری به نام "گوهر" از بستگان نزدیک خان ده دل میبندد؛ اما چون خود صاحب زن و دو فرزند است جرات پا پیش گذاشتن ندارد. از طرفی سه برادر گوهر منتظرند که او از خواهرشان خواستگاری کند و.....
کتاب افسانه توتل