هنر عدم قطعیت دعوتی است از خواننده برای در نظر گرفتن پیام اصلی آن: یادگیری دوست داشتن ناشناخته ها با حضور در لحظه. اگر مشکلات سالهای اخیر چیزی به ما آموخته است - بهویژه کسانی که «همه کارها را درست انجام میدهند» و هنوز هم همه چیز را از هم پاشیدهاند - این است که هیچ یک از ما به اندازهای که فکر میکنیم بر زندگیمان کنترل نداریم. تنها چیزی که می توانیم کنترل کنیم، فکر ماست.
اگر میتوانستیم یاد بگیریم که چگونه با عدم قطعیت در صلح باشیم و این احتمال را بپذیریم که آینده پر از رمز و راز، هیجان و فرصتهای نامحدود است، چه؟ چه میشد اگر کشف کنیم که یک الگوی جدید میتواند رضایتبخشتر، مفیدتر و صلحآمیزتر از آنچه میدانیم باشد؟ زندگی در چیزی که نمیدانم و دوست داشتن آن نوعی هنری است که همه ما میتوانیم بر آن مسلط شویم و هنر عدم قطعیت کتاب راهنمای کاملی است. کتاب "هنر نامطمئن بودن" نوشته "دنیس مریت جونز" تلاشی در راستای صلح با خود است که خوانندگان را دعوت به آرامشی پرالتهاب می نماید. این کتاب شاید بیش از هر کتاب روانشناسانه دیگری در عصر تکنولوژی یعنی عصر عدم قطعیت می تواند به سلامت روان شما کمک کند.
هنر عدم قطعیت الهام بخش و ابزارهای عملی است که می تواند برای همه مفید باشد.
پیش از آن که در فضیلت صبوری استاد شویم، باید سرچشمه ی نقطه ی مقابل آن، یعنی کم صبری را درک کنیم. شاید شما هم مثل من این دعای آشنا و همیشه تازه را چندین بار خوانده باشید: «خدایا به من صبر عطا کن؛ همین الان!» نبود صبوری پویایی جالبی است، زیرا با بسیاری از عناصر اصلی که به جهان آمده ایم تا ازشان عبور کنیم سر و کار دارد، عنصرهایی مانند نیاز به کنترل همه کس و همه چیز. کم صبری، وابستگی ما را به این باور که ساعت، زندگی مان را اداره می کند برمی انگیزد. نبود صبوری، ما را از بدنمان جدا می کند؛ به معنای این که ذهن متفکر ما را به خارج از جایی که جسممان در هر لحظه هست، می فرستد. شاید از همه مهم تر این باشد که کم صبری موجب قضاوت عجولانه و تحمل نکردن رفتار و توانایی های دیگران و نیز خودمان می شود؛ مانند بسیاری از زمینه های دیگر زندگی که در آن ها احساس قیدوبند و کمبود آزادی می کنیم، کم صبری نیروی زندگی اش را از ترس از «کمبود» می گیرد. در این وضع، از کمبود وقت و نداشتن تسلط کافی بر رویدادهای زندگی مان می ترسیم. کم صبری انرژی شکل نگرفته ی ترس است که در پی مکانی برای آشکار شدن می گردد و اگر آن را تماشا کنیم، زنجیره ای گویا از روابط علی است. ما توسط آگاهی مان انرژی را مدیریت می کنیم. این مدیریت با یک باور شروع می شود که فکری را برمی انگیزد که عاطفه ای را تحریک می کند که به شکل کلمات فوران می کند که رفتار را توجیه می کند که آنگاه مانند موشک گرمایاب، هدفی مناسب را می یابد تا خود را به سوی آن پرتاب کند. انرژی در همه ی زمینه های زندگی ما آزادانه در جریان است، از جمله ذهن و جسم و همچنین امور جاری ما. «هدف» می تواند شخص دیگری باشد و معمولا یکی از عزیزانمان است که از همه بیشتر دوست داریم که در حد انتظار ما عمل نمی کند. هدف می تواند حتی شیئی بی جان باشد، مانند چراغ راهنمایی که به نظر می رسد بیش از اندازه روی قرمز مانده با یک دستگاه چمن زنی که روشن نمی شود. اگر بخواهیم بررسی کنیم، خواهیم دید این فهرست می تواند بسیار طولانی باشد. احتمالا هیچ زمینه ای در زندگی شما یا من وجود ندارد که در آن، کم صبری گه گاه با جوش و خروش، سر بیرون نیاورد. در نهایت اگرچه شاید کم صبری مان برای دیگران آزارنده باشد، هنگامی که «موشک های ما» سمت شخصی دیگر با وضع موجود نشانه می روند، درواقع، خود ما هستیم که آثار منفی کم صبری مان را جذب می کنیم.