حوادث شگفتی که می خواهم بازگو کنم تابستان گذشته در «فونتامارا» به وقوع پیوست. من این نام را به دهکده قدیمی و گمنام کشاورزانی فقیر داده ام که نزدیک مارسیکا در شمال ناحیه ای موسوم به «دریاچه فوچینو»، در دره ای در فاصله میان سلسله کوه ها و تپه ها واقع شده است. من بعدا، دریافتم که این اسم، گاهی، با جزئی تغییرات، به شهرهای دیگر جنوب ایتالیا اطلاق می شود. موضوع مهم تر این که رویدادهای عجیبی که چنان صادقانه در این کتاب به ثبت رسیده، در چندین جا، البته به وجوه مختلف و در زمان های گوناگون، به وقوع پیوسته است.
علی هذا، همه کشاورزان فقیر پر تمام کشورها به هم شبیه اند. أنها مردانی هستند که زمین را بارور می کنند و از مشقت گرسنگی عذاب می کنند. همان هایی هستند که با نام های فلاح، پیله ورا، مزدور، موژیک و کافونی معروفند. آنها در سراسر جهان، ملیت و نژاد خاص خود را تشکیل میدهند و کلیسای خاص خود را می سازند. حتی اگر دوتای آنها هم به هم شباهت نداشته باشند.
کتاب فوقالعاده ایه، حتما پیشنهادش میکنم. کتابهای سیلونه مورد کم لطفی قرار گرفته و شایان توجه بیشتریه، بخصوص بخاطر مسائلی که بهش میپردازه (جدا از داستان و ادبیات قوی) که بشدت با جامعه ایران مرتبطه و آگاهی میده : در برخورد با زورگویان و متجاوزان در لباس حاکمان دینی یا سیاسی یا اشراف به دین و دعا نباید پناه نبرد بلکه تنها سلاح واقعی مبارزه فیزیکی و برخوردی جدی که پشتش آگاهی باشه، به هیچ عنوان نباید با چنین ابلیس هایی تن به مذاکره داد حتی لحظه ای، حتی اگر ما را دوست خطاب کنند، به ما دست بدهند و رویمان را ببوسند.... این تنها بخششی از مضامین متعددی است که در این کتاب عنوان شده. سارتر : من از قربانیانی که به جلادان خود احترام میگذرانند نفرت دارم.
ببخشید عزیزان ایران کتاب فونتامارا نشر امیرکبیر سانسور شده؟
سریالش دهه هفتاد از تلویزیون پخش شد
من این کتابو به همراه نان و شراب و دانهی زیر برف از انتشارات امیرکبیر تهیه کردم. امروز خوندن فونتامارا رو شروع کردم. خیلی تعریفشو شنیدم. امیدوارم از خوندنش لذت ببرم. و اما قیمت کتاب با توجه به جنس برگهها و جلد شومیز خیلی بالاست.
دوست عزیز بهتره از نان و شراب شروع کنی چون سه کتاب نان و شراب ، دانه زیر برف و فونتامارا به ترتیبی که نوشتم باید خوانده بشن
درست شروع کردی دوست عزیز. اول همینو بخون، بعد نان و شراب و بعد هم دانه زیر برف. البته ترجمه نان و شراب چندان تعریفی نداره
فونتامارا داستان مردم ساده و بیآلایشی است که تقریبا میتوان گفت هیچچیزی ندارند و زندگی از همه سو به آنها فشار آورده است. داستان کتاب از زبان اعضای یک خانواده روایت میشود که به همه دردهای موجود اشاره میکنند. سادگی و فقر مردم این روستا حد و اندازه ندارد و در مقابل میزان سواستفاده حکومت از آنها هم انتها ندارد. مردم این روستا احتمالا فقیرترین مردمی هستند که در ادبیات آمدهاند. حتی میتوان گفت وضعیت آنها وخیمتر از مردم داستان خوشههای خشم است.
داستان این کتاب درباره مردم روستایی به نام فونتامارا هست. در این کتاب به خوبی به ظلم، ریاکاری و فساد حاکمان و همچنین عکس العمل مردم در قبال این شرایط پرداخته میشه. روایت جذاب نویسنده از وضعیت این روستا و نحوه مبارزات مردم کتاب را پرکشش ساخته.
این رمان به شما هدف میده به شما مبارزه کردن رو یاد میده خواندن این رمان برای افرادی مثل ما واجبه چون معتقده زندگی با مبارزه معنا پیدا میکنه
بله چون آزادی تمرینی هر روزه است.