این روایتی واضح و دلخراش از سرکوب وحشیانه اولین قیام مسلحانه علیه اشغال شوروی است.
در سالگرد سال 1956، ویکتور سبستین، با داشتن مجموعه وسیعی از آرشیوهای تازه منتشر شده و شهادت شاهدان عینی کاملا جدید، روایتی بزرگ و در عین حال کاملا جذاب و تازه از انقلاب نجیب، خشن و محکوم به فنا مجارستان نوشته است: داستانی از قتل و نبرد. در خیابان های بوداپست و در سیاه چال های KGB و دسیسه های سطح بالا از کاخ سفید تا کرملین.
چرچیل کاغذی برداشت و پیشنهاد خود را روی نصف آن نوشت مجارستان کشور دیگری بود که باید پنجاه پنجاه تقسیم میشد. استالین نگاهی به آن کاغذ مداد آبیاش را برداشت و تیک بزرگی روی کاغذ زد و آن را به ما پس انداخت. سپس داد کل این توافق در زمانی بسیار کوتاه حاصل شد حتی کوتاه تر از زمانی که برای نوشتنش لازم بود پس از آن سکوتی طولانی بر جمع ما سایه افکند. آن کاغذ، با درصدهایی که با مداد رویش نوشته شده بود وسط میز جای داشت. سرانجام من سکوت را شکستم.