کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ/ کار ما شاید این است/ که در افسون گل سرخ شناور باشیم/ پشت دانایی اردو بزنیم/ دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم/ صبحها وقتی خورشید درمیاید متولد بشویم/ هیجانها را پرواز دهیم/ روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم/ آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی/ ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم/ بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم/ نام را باز ستانیم از ابر/ از چنار؛ از پشه؛ از تابستان/ روی پای تر باران به بلندی محبت برویم/ در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم/ کار ما شاید این است/ که میان گل نیلوفر و قرن/ پی آواز حقیقت بدویم
خیال می کنم/ در آب های جهان قایقی است/ و من -مسافر قایق- هزارها سال است/ سرود زنده ی دریانوردهای کهن را/ به گوش روزنه های فصول می خوانم/ و پیش می رانم./ مرا سفر به کجا می برد؟/ کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند/ و بند کفش به انگشت های نرم فراغت/ گشوده خواهد شد؟/ کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش/ و بی خیال نشستن/ و گوش دادن به/ صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟
بسیار عالی و لذت بخش