همسر فرانک رید، چاپخانهدار انگلیسی ساکن مسکو، در یک روز سرد زمستانی بیدلیل او را ترک میکند. زندگی فرانک دستخوش تحولاتی میشود که با تحولات روسیهی در آستانهی انقلاب همسو میشوند. هیچکس از اتفاقات پشت پرده خبر ندارد، هیچکس نمیداند چرا همسرش رفته تا اینکه اولین جوانههای بهار از دل سرمای زمستان سر برمیآورند و رازها از پرده بیرون میافتند. در آثار داستانی پنلوپی فیتزجرالد، عشق و پشیمانی اغلب به یکدیگر مرتبط میشوند. "آغاز بهار" پر از اشارههایی به آسیبهای گذشته و همچینان شورش های انقلاب آتی