داستانی استوار با بینشی وسیع و گسترده.
در [کتاب]مرگ شهریار سنگور، همانند آثار هومر، هیجان و تعصب باعث شعله ور شدن جنگی بی پایان می-شود.
این اثر موفقیت آمیز، جان تازه ای به یک سبک ادبی کهن می بخشد: [سبک]حماسه ی تراژیک.
از دو هفته ی پیش، کاخ ماسابا شده بود قلب پرتلاطم و پرجنب و جوش فعالیتی مورچه وار. شهریار سنگور در نظر داشت دخترش را به شاهزاده ی سرزمین های نمک بدهد. کاروان های بزرگی از دورترین نقاط می آمدند و با خود ادویه، دام و پارچه به پایتخت می آوردند.
به معمارها ماموریت داده شده بود میدان جلوی کاخ را عریض کنند. حوض ها و فواره هاشان تزئین شده بود. صف های بلندی از پیشه وران، سبدهای گل می آوردند. ماسابا در حالت پرجوش وخروشی به سر می برد که تا آن موقع سابقه نداشت.
من بیش از یک بار، درد فقدان را تجربه کرده ام. منگی و سرگیجه ی حاصل از آن را می شناسم. تو باید به خشونت و بی رحمی رو بیاوری و نقاب اشک و گریه را به زیر پا بیاندازی.
«جایزه ی گنکور» به عنوان یکی از مهم ترین و معتبرترین جوایز ادبی فرانسه، دروازه ای است که تنها نویسندگان پیروز از آن گذشته اند.
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
در این داستان، پادشاهی خیالی-اسطوره ای به نام "شاه سونگور" تصمیم دارد تا دخترش، "سامیلیا"، را به همسری شاهزادهای به نام کوام از سرزمین دیگری درآورد. اما روز قبل از ازدواج، جوان دیگری از راه میرسد که با دختر شاه سونگور بزرگ شده است