هانری تروایا به خاطر ترکیب منحصر به فرد فرهنگ های فرانسوی و روسی، شناخته شده و ممتاز است.
یک اثر کلاسیک فوق العاده.
داستانی شگرف، به شکل شگفت آوری مدرن.
پس از چندماه فاصله، ناراحتی های خانم فونسک از سر گرفته شد. بی خوابی ها و بدخوابیدن ها روز و شب به سراغش می آمد. به خاطر دردهای عضلانی نمی توانست بخوابد. روی تختخواب می نشست و زیر پتو پاهایش را می مالید. کسی را به کمک نمی طلبید. گاهی هم نوک انگشتانش بی حس می شد، دست به گونه هایش که می کشید، احساس می کرد به طرز عجیبی مانند گوشتی مرده، سرد و بی حس اند. روز به روز لاغرتر می شد. اشیا را دوتا می دید.
یک روز صبح که ژرار پس از خوردن صبحانه وارد اتاقش شد، دید روی صندلی دسته دار نشسته و لگن کوچکی هم روی زانوهایش گذاشته است. خون بالا آورده بود. چهره رنگ پریده اش را به طرف او بلند کرد، لب هایش بی حال و آغشته به خون بود، با چشم هایی از حدقه بیرون زده و نگاهی محبت آمیز که سردرنمی آورد چه بلایی سرش آمده، پسرش را ورانداز می کرد. نفس های کوتاهی می کشید. کوشید لبخند بزند.
دکتری که باعجله به بالینش خوانده بودند، زبان خاکستری و سخت شده اش را معاینه کرد، از او خون گرفت. صحبت از بالا رفتن اوره ی خون می کرد. دستور داد سرم گلوکز به او تزریق کنند. از او مقداری خون گرفت که تا اندازه ای آسوده اش کرد. ولی ژرار حدس می زد جای هیچ امیدی نیست. هفته های بعد را با حالت خوابگردها گذراند.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
«جایزه ی گنکور» به عنوان یکی از مهم ترین و معتبرترین جوایز ادبی فرانسه، دروازه ای است که تنها نویسندگان پیروز از آن گذشته اند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
نثر روان و ترجمهی خوب کتاب با درون مایهی روانشناسی البته کتاب پیچیده ای نیست. مصداق چنین افرادی رو همیشه میشه دید و این زنده و پویا بودن کتاب برای هر جامعه و هر نسلی میتونه جذاب باشه ((زندگی بدست نمیآید ٫ پذیرفته میشود)) اگه به کلمه نوشگاه خانه در این کتاب برخورد کردید تعجب نکنید😄