کتاب نامه ای به دخترم، همانند سایر آثار شایان توجه آنجلو، سرگرم کننده و آموزنده است.
مایا آنجلو از قلب میلیون ها زنی می نویسد که آن ها را خانواده ی خود می داند.
کتابی کوچک سرشار از خرد.
عمری طولانی کرده ام و در طول زندگی با این اعتقاد که زندگی، زندگان را دوست دارد، جرات کرده ام چیزهای فراوانی را تجربه کنم. البته گاهی با ترس، اما با این حال با دل و جرات. این جا فقط از درس ها و رویدادهایی گفته ام که برایم سودمند بوده است. نمی گویم چطور از راه حل ها کمک گرفته ام، چون می دانم تو خودت باهوش، خلاق و مبتکری و از آن ها در زمان مناسب، به نحو شایسته بهره می بری. در این کتاب حکایت هایی می خوانی از بزرگ شدن، پیشامدهایی غیرمنتظره، چند شعر، چند داستان سرگرم کننده که به خنده ات می اندازد و تعدادی که تو را به فکر فرو می برد.
به این نتیجه رسیده ام که بیشتر مردم بزرگ نمی شوند! ما، جای پارک خودمان را پیدا می کنیم و به کارت های اعتباری مان افتخار می کنیم! ازدواج می کنیم و جرات می کنیم بچه دار شویم و به آن بزرگ شدن می گوییم. اما فکر کنم بیشترین کاری که می کنیم پیر شدن است. ما تراکم سال ها را در بدن هایمان و روی صورت هایمان این طرف و آن طرف می بریم اما معمولا خود حقیقی ما، کودک درونمان، هنوز بی گناه است و مثل گیاه مگنولیا خجالتی است.
چیزی که بر من اتفاق می افتد، می تواند مرا تغییر دهد. اما اجازه نخواهم داد که آن اتفاق، مرا تقلیل دهد.
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟
بهنظر تکتاب خوبی باید باشد