خلاصه ای از کتاب:
دختر آزادی بودم که به خاطر یه اشتباه، اعتماد خونوادهام رو از دست دادم و طرد شدم.
مجبور شدم با مردی که فقط منو به خاطر پولم میخواست ازدواج کنم
سالها زیر دست این مرد عذاب کشیدم و تاوان تموم خطاهام رو دادم
حالا بعد از سه سال توبه کردم. از خدا خواستم اشتباهاتم رو ببخشه تا دوباره زندگیم رو از نو شروع کنم
اما با لکه ننگی که رو دامنم مونده چه کنم و هیچ وقت پاک نمیشه چیکار کنم ؟
با تهمت های جدیدی که به خاطر گذشتهام بهم نسبت میدن و آبروم رو بارها به ناحق میبرن چه کنم؟
تهمت زدن آسونه اما...
این آبروی رفته رو از کی پس بگیرم؟
(برگرفته از متن ناشر)