1. خانه
  2. /
  3. کتاب به سوی آزادی

کتاب به سوی آزادی

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
4.5 از 1 رأی

کتاب به سوی آزادی

At the Palaces of Knossos
ناموجود
88000
1.5 از 1 رأی

کتاب به سوی آزادی

At the Palaces of Knossos
انتشارات: مد
ناموجود
134000
معرفی کتاب به سوی آزادی
با تلفیق واقعیت تاریخی و افسانه های کلاسیک ، نویسنده کتاب زوربا یونانی و آخرین وسوسه مسیح خواننده را به 3000 سال پیش می برد و آن را به یک نقطه محوری در تاریخ تبدیل می کند: روزهای آخر قبل از تسخیر پادشاهی باستان کرت مینوی و جایگزین شده توسط دولت در حال ظهور شهر آتن.

چهره های آشنا که آن جهان باستان را تشکیل می دهند - پادشاه مینوس ، تسئوس و آریادنه ، مینوتور ، دیادالوس و ایکاروس - صفحات این رمان را بی واسطه پر می کنند.

کتاب به سوی آزادی یک داستان جذاب و پر جنب و جوش است ، که توسط یکی از بزرگترین داستان نویسان این قرن بازگو شده است .

در واقع در این کتاب، کاخ های کنوسوس تمثیلی از تاریخ است ، که از بین رفتن یک فرهنگ بدوی توسط تمدن مدرن تر را نشان می دهد. نیکوس کازانتزاکیس نویسنده این کتاب «به سوی آزادی» با تغییر مکان از کرت به آتن ، زندگی رو به زوال دربار پادشاه مینوس را در مقابل جوانی و قدرت آتن نوظهور، قرار می دهد.

کازانتزاکیس مرگ عصر مفرغ را با هیولاها و توتم های خود و تولد عصر آهن دراماتیک می کند.
درباره نیکوس کازانتزاکیس
درباره نیکوس کازانتزاکیس
نیکوس کازانتزاکیس، زاده ی 18 فوریه ی 1883 و درگذشته ی 26 اکتبر 1957، نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی بود. کازانتزاکیس در شهر هراکلیون در جزیره ی کرت به دنیا آمد. این جزیره در آن زمان تحت تسلط حکومت عثمانی بود و نیکوس در فضای شورش و طغیان مردم کرت بر ضد عثمانیان رشد کرد. او مدتی را در مدرسه ی فرانسویان در جزیره ناکسوس که توسط راهبان کاتولیک اداره می شد، تحصیل کرد. کازانتزاکیس پس از تمام شدن دوره ی دبیرستان، در سال 1902 در رشته ی حقوق دانشگاه آتن ثبت نام کرد و در سال 1906 میلادی مدرک دکترای خود را گرفت. او در سال 1907 به پاریس رفت و شاگرد هانری برگسون، فیلسوف نامدار فرانسوی، شد.کازانتزاکیس در جنگ بالکان به ارتش یونان پیوست و پس از جنگ، شغل مدیریت کل را در وزارت امور اجتماعی پذیرفت و مدتی نیز نماینده ی یونسکو در پاریس بود. او در سال 1947 یونان را به مقصد آنتیب ترک کرد تا به فعالیت های ادبی خود ادامه دهد.کازانتزاکیس با نگارش کتاب های «مسیح بازمصلوب» یا «رنج های یونانی»، کلیسای کاتولیک و ارتدکس ها را به انتقاد گرفت. در سال 1954، کتاب «مسیح بازمصلوب» در فهرست کتاب های ممنوعه قرار گرفت؛ اتفاقی که باعث شهرت او در جهان شد. کازانتزاکیس در 28 ژوئن 1956 در وین، جایزه ی بین المللی صلح را دریافت کرد و پس از یک مسافرت کوتاه به چین، در اثر بیماری سرطان خون به بیمارستان فرایبورگ منتقل شد و در همان جا درگذشت.
نکوداشت های کتاب به سوی آزادی

"همانطور که در کارهای دیگر کازانتزاکیس وجود دارد ، حس شدیدی در مورد میراثی دوگانه حس می شود، به ویژه در تأکید بر شبکه درگیری های ملی و فرهنگی و ارتباطات بین کرت قدرتمند آن زمان و دولت وطنی یونان. او یک کتاب قدرتمند نوشته است که در آن ، شاهزاده آتن ، تیزوس ، با کمک شاهزاده خانم کریت آریادنه ، باید برای آزادی بجنگد. "

Publishers Weekly

"کتاب به سوی آزادی ، یک بازخوانی زنده ای از افسانه تسیوس و نابودی امپراطوری مینو ، اثر کازانتزاکیس است ... با این حال این شاهدی بر قدرت کازانتزاکیس است که اثری به طور سرگرم کننده برای مخاطبان جوان نوشته است که می تواند خواندنی جذاب را برای افراد در هر سنی ایجاد کند ... هیچ نویسنده مدرنی به اندازه کازانتزاکیس در ساخت شخصیتهایی منحصر بفرد مهارت ندارد.

Los Angeles Times
قسمت هایی از کتاب به سوی آزادی

وقتی من به دنیا آمدم، پدرم نام مرا « رولیهلاهلا » ( ۷) گذاشت که به معنی از ریشه در آورنده ی درخت و یا به زبان سادهتر به معنی آدم دردسرساز است. پدرم نمی دانست که آینده چه نقشی برای من رقم زده اما وقتی به گذشته بر می گردم و به همهی دردسرهایی که به وجود آوردم فکر می کنم، می بینم که انصافا اسم بامسمایی رویم گذاشته است! مادرم « نوسکنی فانی » ( ۸) سومین همسر از چهار همسر پدرم بود. مادرم چهار فرزند از پدرم داشت. سه دختر و یک پسر. پدرم کلا از همسرانش ۱۳ فرزند داشت؛ چهار پسر و نه دختر. من کوچک ترین پسر بودم. وقتی من هنوز نوزاد بودم، پدرم دچار مشکل بزرگی شد که زندگی ما را کاملا زیر و رو کرد. او به خاطر یک گاو، ریاست قبیله را از دست داد! روزی مردی نزد قاضی از پدرم شکایت کرد؛ چون یکی از گاوهای پدرم به قلمروی او تجاوز کرده بود. قاضی پدرم را به محکمه فراخواند اما پدرم که مرد مغروری بود، از رفتن به محکمه سرباز زد؛ چون فکر می کرد که این موضوع باید در قبیله و به صورت کدخدامنشی حل و فصل شود.

بازی محبوب ما پسرها جنگ بازی بود که ما آن را تین تی می نامیدیم. بازی این گونه بود که دو تا چوب به فاصله صد قدم در زمین فرو می کردیم و بعد دو دسته می شدیم و هر دسته تلاش می کرد که چوب طرف مقابل را زمین بیندازد. بعد از بازی با دوستانم، غروب ها برای صرف شام به خانه می رفتم. مادرم بعد از شام، کنار آتش برای مان قصه می گفت، قصه های شگفت انگیزی که فراتر از یک داستان بودند و درس های اخلاقی فوق العاده مهمی برای ما داشتند. یکی از این قصه ها، داستان مرد مسافری بود که در طول سفر با پیرزنی آشنا می شود که چشمانش آب مروارید آورده و نابینا شده است. پیرزن از مرد مسافر کمک می خواهد اما او رویش را بر می گرداند و به راه خود می رود. در ادامه پیر زن با مرد مسافر دیگری آشنا می شود. این مرد که مردی رئوف و مهربان است، به آرامی و ملایمت چشمان پیر زن را می مالد و ناگهان در کمال تعجب، پیر زن به دختر جوان بسیار زیبایی تبدیل می شود. آن دو با هم عروسی می کنند و سالیان سال به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کنند.

چند روز بعد مادرم گفت که باید کونو را ترک کنیم. نپرسیدم چرا باید این کار را بکنیم یا قرار است به کجا برویم؟ بعد از بستن بار و بنهی مختصر، پای پیاده راه افتادیم. ساعت ها راه رفتیم؛ از میان جاده های خاکی، تپه ها، دره ها و از عرض رودخانه ها گذشتیم تا که هنگام غروب به دهکده ای رسیدیم که در انتهای یک درهی نسبتا مسطح قرار داشت. در وسط دهکده با خانه ای مواجه شدم که بزرگ ترین و مجلل ترین خانه ای بود که در تمام عمرم دیده بودم. آن جا کاخ « مکو کوزوینی » ( ۱۶) نامیده می شد؛ کاخی که رئیس قبیلهی تومبو در آن زندگی می کرد. چشمانم که از دیدن منظرهی این کاخ فراخ شده بود، با دیدن اتومبیل بزرگ و براقی که تا به حال نظیرش را ندیده بودم، فراخ تر شد. از داخل آن ماشین که فورد V۸ بود، مرد چاقی پایین آمد. او « جونجینتابا دالیندیبو » ( ۱۷) قدرتمندترین مرد قبیلهی تومبو بود.

مقالات مرتبط با کتاب به سوی آزادی
ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت
ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب به سوی آزادی"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

توسط نشر مد به تازگی چاپ شده، لطفا اضافه کنید

1402/08/03 | توسطمهدی نعیم آبادی
0
|

فوق العادست حتما بخونید

1402/04/02 | توسطکاربر سایت
0
|