اومبرتو اکو، در رمان «شعله مرموز ملکه لوآنا»، به بررسی مسائلی همچون خاطرات، هویت، عشق، تاریخ و فرهنگ در پیرنگی معمایی میپردازد. یامبو که فروشندهی کتابهای قدیمی است، بر اثر سکته مغزی حافظه خود را از دست میدهد. او کتابهایی که خوانده را به یاد میآورد، ولی از یادآوری لحظهها و خاطرات زندگیاش ناتوان است. داستان با زاویه دید اول شخص روایت میشود و مخاطب از نوع روایت یامبو، دامنه لغات او و اشارات پراکندهاش به امور مختلف باید سرنخهایی دربارهی شخصیت و گذشته او بیابد. اکو با همان سیاقی که در بسیاری از داستانهایش با ریزهکاری جزئیات مباحث علمی را شرح داده و به درستی در داستان مینشاند، در این کتاب نیز به مسئلهی حافظه و جنبههای روانشناسی پرداخته که این مهم سبب شده داستان شبهعلمی و درعینحال حدیث نفس، بسیار منطقی و باورپذیر جلوه کند. در داستان اشارههای مکرری به آثار داستانی و رویدادهای تاریخی وجود دارد و از این طریق نمایشی از وضعیت فرهنگی و تاریخی ایتالیا به روی خواننده گشوده میشود که بر جذابیت کتاب شعله مرموز ملکه لوآنا میافزاید.
کتاب شعله مرموز ملکه لوآنا