کتاب دو دلداده

The Story of the Betrothed
کد کتاب : 27961
مترجم :
شابک : 978-6001271571
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 96
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

دلدادگان
The Story of the Betrothed
کد کتاب : 46997
مترجم :
شابک : 978-6222740283
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 100
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب دو دلداده اثر اومبرتو اکو

کتاب «دو دلداده» اثری نوشته ی «اومبرتو اکو» است که نخستین بار در سال 2010 به چاپ رسید. «این ازدواج قرار نیست که سر بگیرد.» این داستان در منطقه ی «لمباردی» در سال 1628، و در دوران اشغال شمال ایتالیا توسط نیروهای اسپانیایی در طول «جنگ سی ساله» رقم می خورد. دو عاشق جوان با نام های «لوچیا» و «لورنزو» که هر دو از خانواده های رعیت هستند، ازدواج خود را برنامه ریزی می کنند. با این حال، مردی شرور به نام «دن رودریگو» خواب هایی برای «لوچیا» دیده، به همین خاطر دو عاشق جوان مجبور به فرار از روستای خود می شوند. سفر خطرناک آن ها دور از خانه، این دو شخصیت را در دل یکی از پرحادثه ترین دوره ها در تاریخ ایتالیا می برد؛ دروه ای سرشار از جنگ، قحطی و طاعون. آیا «لوچیا» و «لورنزو» می توانند در کنار یکدیگر خوشبختی را تجربه کنند؟

کتاب دو دلداده

نکوداشت های کتاب دو دلداده
Excellent... the illustrations complement the text perfectly.
ممتاز... تصویرسازی ها به شکلی بی نقص، متن را تکمیل می کنند.
Children's Books Ireland

Brilliant.
درخشان.
Fantastic Fiction

One of the most famous Italian stories, retold for children.
یکی از معروف ترین داستان های ایتالیایی، بازگو شده برای کودکان.
Book Depository

قسمت هایی از کتاب دو دلداده (لذت متن)
این را هم می دانست که در آن روزگار، خیلی ها که راهب یا راهبه می شدند، اصلا از سر احساس وظیفه و روحیه ی از خودگذشتکی این کار را نمی کردند، بلکه به خاطر زمانه ی خود که زمانه ی بسیار سختی بود، می رفتند کشیش و راهبه می شدند.

تشخیص «براووها» کار ساده ای بود. گذشته از چهره شان که ترس به دل مردم می انداخت و گذشته از مجموعه سلاح هایی که با خود داشتند، مثل خنجر، غداره و تفنگ شمخال، موهای انبوهی نیز داشتند که در کلاه توری جمع می کردند و هنگامی که می خواستند دست به شرارت بزنند، موها را باز کرده و روی صورت خود می ریختند تا کسی نتواند شناسیایی شان کند.

او آدمی سلطه جو و خشن بود. اما چرا «دن رودریگو» نمی خواست «لوچیا» و «رنتسو» با هم ازدواج کنند؟ «دن آبوندیو» این موضوع را بعدها و در صحبت رو در رو با لوچیا فهمید ولی در آن لحظه نمی دانست ماجرا چیست.