کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج

Complete collection
کد کتاب : 11494
شابک : 9789646174023
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 902
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 20
زودترین زمان ارسال : 10 دی

مجموعه اشعار نیما یوشیج
Nima Yooshij
کد کتاب : 125784
ویراستار : عبدالعلی عظیمی
شابک : ‫‬‭978-9644482519
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 647
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 10 دی

کلیات اشعار نیما یوشیج
Nima Yooshij
کد کتاب : 146118
ویراستار :
شابک : 978-9643746797
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 784
سال انتشار شمسی : 1403
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 10 دی

معرفی کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج اثر نیما یوشیج

علی اسفندیاری با نام هنری نیما یوشیج، بنیان گذار و پدر شعر نوی فارسی و داستان نویس و نمایش نویس شهیر ایرانی است که عمده ی شهرتش، درخشش نام او به عنوان شخصی است که قالب های سنتی و کهن اشعار پارسی را در فضایی که هیچ پیشرفتی برای شعر تصور نمی شد، به چالش کشید و صفحه ای جدید در کتاب ادبیات و شعر ایرانی گشود. واضح است که وی مدت زمان زیادی را برای خلق این قالب سپری کرد و مثل تمام نوآوران جهان، مخالفان و موافقان خود را داشت. نیما برای رسیدن به این قالب، مرحله به مرحله با جایگزین کردن متغییرها سبک جدیدی را ابداع کرد که از شجاعت فکری و قلم او ناشی می شد. وی ابتدا به سرودن در قالب و معنای سنتی پرداخت؛ سپس سرودن درقالب شعر کهن با مضامین نو را در پیش گرفت و نهایتا از دل قالب های کهن، فرزند شعر نو را که هم در سبک و هم در مضمون جدید بود به ادبیات ایران معرفی کرد.
نیما شاعری پرکار و فعال بود که اشعار زیادی را طی سالیان فعالیت هنری از خود بر جا گذاشت اما پس از وفاتش، این آثار به صورت پراکنده موجود بود و برخی از اشعار دست نویس وی مفقود شد. لذا سیروس طاهباز، نویسنده و مترجم بزرگ کشور که از شیفتگان نیما یوشیج محسوب می شود، کار جمع آوری آثار او را در کنار چند تن از نزدیکان نیما برعهده گرفت و سرانجام مجموعه ی کامل اشعار نیما یوشیج را با همکاری انتشارات نگاه، منتشر ساخت. از دفاتر مشهور این مجموعه می توان به امید پلید، گل مهتاب، خواب زمستانی، من لبخند، مرغ غم، چشمه ی کوچک، از ترکش روزگار، خانواده ی سرباز، مثنوی رنگ پریده، پانزده سال گذشت و خوشی من اشاره کرد.

کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج

نیما یوشیج
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج (زادهٔ ۲۱ آبان ۱۲۷۶ – درگذشتهٔ ۱۳ دی ۱۳۳۸) شاعر معاصر ایرانی و بنیان‌گذار شعر نوین و ملقب به پدر شعر نو فارسی است.نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران، انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خودِ نیما بر هنر خویش نهاده‌ بود.تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما نوآور آن بود. بسیا...
دسته بندی های کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج
قسمت هایی از کتاب مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج (لذت متن)
چون باد صبا به دشت می کرد شتاب کردش گل سرخ تازه بشکفته خطاب پرسید به پاس خاطر من که چنین رنگین تر و بهترم ز گل های قرین از ره که رسیده ای ره آورد تو چیست؟ گفت این همه را که گفتی انکارم نیست چون از همه زیباتری این برگ دراز آورده است که تا بپوشد رخ باز از خلق مبادا که گزندت برسد رنجی ز طریق نوشخندت برسد -هیهات بدو گفت: نیاوردی هیچ پر گشت از آوازه ی من گوش جهان زیبایی و نیکویی نماند به نهان.

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفردر آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا تواناییّ بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ میبندید برکمرهاتان کمربند، در چه هنگامی بگویم من؟ یک نفر در آب دارد می کند بیهود جان قربان! آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره،جامه تان بر تن؛ یک نفر در آب می خواند شما را

می تراود مهتاب می درخشد شبتاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند نگران با من استاده سحر صبح می خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر خاری لیکن از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند دست ها می سایم تا دری بگشایم به عبث می پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند می تراود مهتاب می درخشد شبتاب مانده پای آبله از راه دراز بر دم دهکده مردی تنها کوله بارش بر دوش دست او بر در، می گوید با خود: غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند