این داستان به شکلی ماهرانه، خطاپذیری حافظه را نشان می دهد.
داستانی هیجان انگیز با ترسی واقعی.
تریلری گیرا.
پای یک قتل دیوانه وار دیوانه وار وسط است و بنابراین بخش زیادی از این قضیه قرار نیست با عقل جور دربیاید. اصلا برای همین است که ملت این طور درگیر این قتل ها شده اند. اگر قرار بود با عقل جور دربیاید که دیگر واقعا راز به حساب نمی آمد. درست است؟
در را که باز کرد چاقو توی سینه اش فرو رفت. توی بازوهای مرد خم شد. صدای پچ پچ مرد می آمد که، نترس، سی ثانیه دیگر همه چیز تمام می شود، فقط یک بار دیگر ضربه بزنم تا خیالمان راحت شود، و پتی را تلوتلوخوران رها کرد.
از کنار گله گاو که بی حرکت ایستاده بودند، رد شدم و به دوران بچگی فکر کردم و به آن همه شایعه درباره ی قطع اعضای بدن احشام و مردمی که قسم می خوردند کار شیطان پرست هاست. شیطان جایی نزدیک شهر ما در کانزاس کمین کرده بود؛ نیروی شری که مثل منظره ی دامنه ی تپه ها، واقعی و طبیعی بود. کلیسای ما بحث شیطان و جهنم نمی کرد اما اصل این ایده حتما کار کشیش بود: شیطان، با چشم های خونی و مثل چشم بز، می تواند قلب شما را به همان آسانی تسخیر کند که عیسی می تواند.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
سریال های که از ادبیات داستانی اقتباس شده اند و زندگی جدیدی را به آثار ادبی بخشیده اند.
کتاب «چیزهای تیز»، داستانی سریع و پرپیچ و خم دارد که مخاطبین را در مسیری بسیار بسیار تاریک با خود همراه می کند.
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
اصلا جالب نبود برای من.خسته کننده و بسیار کش داده بود ماجرارو اینطور که تا صفحه سیصد هیچ هیجانی نداشت و من فقط ادامه دادم ببینم چرا انقدر همه تعریف میکنن ازش .پلاتشم چیز خاصی نبود میشد حدس زد تقریبا
یه فیلم سینمایی ازش ساختن شارلیز ترون بازی میکنه عالیه
انقد خوبه ک نمیشه توصیف کرد فوووق العاده
از صفحه سیصد به بعد دیگه نتونستم زمین بذارم.
کتاب پر از نعلیق و معما گونه به صورتی که خواننده کتاب را زمین نمیتواند بگذارد.
خیلی کتاب قشنگ و پرهیچانی بود