طرفداران پرسی جکسون از این مجموعه لذت خواهند برد؛ به شرطی که تاریخ باستان را هم اندازه یا بیشتر از داستان های هیولایی دوست داشته باشند.
از تف سمی آنها برروی شیشه، بخار و حباب بلند میشد؛ و زبان چنگال مانند آنها مثل نیزه داخل و خارج میشد. - آق، آق خوفو گربه را که روی مبل نشسته بود برداشت و به من تعارف کرد تا آن را بگیرم! "! من واقعا فکر نمیکنم این کمکی بهمون بکنه": به او گفتم - آققققق F خوفو اصرار میکرد. نه کلمه ی مافین و نه کلمه ی گربه با - 37 و 74 به پایان نمیرسیدند. حدس زدم خوفو هرگز به من غذا تعارف نمیکند! اما نمیدنستم واقعا منظورش از این کار چیست. گربه را گرفتم، فقط برای اینکه او را ساکت کنم. - میو؟ مافین به من نگاه میکرد. "همه چی درست میشه": وعده دادم "خونه با جادو محافظت میشه": تلاش نمیکردم تا این صدای ترسناک را از ذهنم خارج کنم - سادی، اونا یه چیزی پیدا کردن سرپوپاردها دستگیرهی سمت چپ در را پیدا کرده بودند و با خوشحالی بو میکشیدند. "؟ در قفل نیست": پرسیدم هیولا ها چهره ی زشت خود را به شیشه میکوبیدند. در لرزید. علامتهای هیروگلیف آبی در چارچوب در میدرخشیدند. اما نورشان ضعیف بود. "اینو دوست ندارم": کارتر زمزمه کرد.
آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
بهنام به قدر کتاباشو بیخود گرون کرده که کلا قصد دارم دیگه چیزی ازش نخرم.یا انگلیسیشو بخونم یا صبر کنم بقیهی نشرا ترجمه کنن.
ترجمههای این نشر چطوره؟ترجمهها هم بد هست یا فقط منظور شما قیمت کتابها بود؟