تمام روز چشم های نمناک، غمگین و پر از تمنای ماه گل در نظرم بود. چه آن وقت که آلمان ها اسباب شان را بردند درون قلعه، چه آن زمان که تنگ میش ها را دست می کشیدم و تا سرای ماه گل رفتم و چه آن وقت که کی در خواب بود و من در انتظار فرصت بودم. رو کردم به دنا، در دل به ماه گل گفتم تقاص چشم هایت را می گیرم عزیزکم. ابری بر دنا سایه افکنده بود و سنگینی می کرد؛ اما بغض من زودتر شکست و اشک روی گونه هایم راه گرفت و یقه ام را تر کرد.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
این داستان مستر جیکاک رو هیچ منبع تاریخی تایید نکرده با یکبار سرچ کردن در ویکی پدیا میتونید به درسی حرف من پی ببرید
واقعا چه ابروی از ایران رفته
لطفا پی دی اف بذارید
اگه میشه پی دی اف کاملشو بزارید ممنون✨
سلام شما خوندی این کتاب رو یا نه هنوز؟