حرکت با شماست مرکوشیو! نمایش نامه ی دو پرده ای است درباره دو مرد که در غربت زندگی می کنند. یکی به نام مرکوشیو دیگری به نام میرزا آقا. مرکوشیو از همه چیز می ترسد و مدام فکر می کند هنوز دنبالش هستند چون سابق بر این گویا در یک دستگاه دولتی به کار شکنجه گری بوده است. سوء ظن او به همسایه بالایی است که هویتی نامشخص دارد کم کم جنون بر او مستولی می شود و اسلحه ای یافته می خواهد یا خودش و یا همسایه بالایی را بکشد.اما بازی و جشن تولد بچه های میرزا آقا نقشه او را به هم می زند.
نمایش نامه« کسوف »نمایشنامه بسیار کوتاهی است درباره دو شخصیتی که چشمان یکی از آنها با دستمال سفید و دیگری با دستمال مشکی بسته شده است. کسی که دستمال سفید بر چشم دارد در تلاش است که به شخص دوم بقبولاند که چشم های او را با دستمال سیاه بسته اند وگرنه قادر به دیدن است. اما شخص دوم آن قدر می ترسد و به اعتقادات خرافی خود ایمان دارد که نمی تواند حرف های شخص اول را بپذیرد.
مادام سونیا: آه چه خوب، می دونید، من کشور شما رو خیلی دوست دارم. آخه اونجا وطن دوم منه، البته چیزهای خیلی گنگی تو خاطرمه. یه الف بچه بودم وقتی جنگ شروع شد. مادرم منو بغل زدو مثل خیلی های دیگه پرید تو واگن.
مرکوشیو- سرحال؟ اینقدر که از خوشحال دستامو هوا کردم و یه مشت پرنده ی احمق هم به هوای درخت نشستن روش. چیزی که کم دارم یه چتره، که اینقدر ... به هیکلم.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.