نمایشنامه برتلوت برشت ، که به زبان آلمانی با عنوان Mutter Caching und ihre Kinder : Eine Chronik aus dem Dreissigjahrigen Krieg ،نوشته شده است، در سال 1941 تهیه شده و در سال 1949 منتشر شده است. از 12 صحنه تشکیل شده است ، این اثر نمایشنامه ای تاریخی از جنگ سی ساله ، بر اساس رمان (picaresque Simplicissimus (1669 نوشته هانس ژاکوب گریملشاوسن است. برشت ،مادر شجاعت را در سال 1949 در بخش شوروی برلین با ترانه دل داسو ، به صحنه برد. طرح پیرامون زنی می چرخد که به خاطر بقای شخصی خود به جنگ وابسته است و به خاطر خونسردی وی در حراست از کالاهای خود در زیر آتش دشمن ، ملقب به مادر شجاعت است . یکی پس از دیگری سه فرزندش می میرند ، اما او همچنان کسب سود ادامه می دهد. - دانشنامه ادبیات Merriam-Webste
سرجوخه: نمی شناسمش برای چه اسمش را گذاشته اند دلاور؟ هر دو پسر:(با هم) برای این اسمش را گذاشته اند دلاور که ترسیده دارایی اش را از دست بدهد و با پنجاه تا قرص نان که توی گاری اش بوده، از خط آتش توپخانه گذشته است. ننه دلاور: نان ها داشت کیک می زد. وقت هم کم بود. چاره ای غیرازاین نداشتم. سرجوخه: شوخی موقوف! ورقه هایت را بیاور بیرون. دلاور:(داخل یک قوطی فلزی را می کاود و از گاری پایین می آید.) بفرمایید! این هم تمام ورقه های من، سرکار. این یکی یک کتاب دعاست، سالم و بی عیب، برای پیچیدن خیار. این یکی هم نقشه ولایت مراوی. خدا کند روزی گذارم بیفتد به آنجا، والا نقشه به درد موش ها می خورد. این نوشته لاک و مهرشده هم نشان می دهد که اسبم مشمشه ندارد. حیوان زبان بسته مرد. پانزده «فلورن» می ارزید، مال خودم نبود. خدا را شکر. این ورقه ها بس است؟ سرجوخه: الکی نخواه به من قالب بکنی. حقت را کف دستت می گذارم. خوب می دانی که باید ورقه عبور داشته باشی. دلاور: با من مودب صحبت کنید. جلو روی بچه هام که هنوز از دهانشان بوی شیر می آید، به من نگویید که می خواهم به شما قالب کنم. من با جنابعالی طرف نیستم. در هنگ دوم من فقط یک ورقه عبور دارم، آن هم قیافه نجیب و معصومم است. حالا اگر شما نمی توانید این خط را بخوانید، تقصیر من نیست. برای خاطر شما نمی توانم مهر به صورتم بزنم. مأمور سربازگیری: سرکار، گمان می کنم این زن از آن ماجراجوها باشد. تو قشون انضباط می خواهند. دلاور: خیر، تو قشون آش می خواهند! سرجوخه: اسمت چیه؟ دلاور: آنا فیرلینگ. سرجوخه: خیلی خوب. پس اسم خانوادگی همه اینها فیرلینگ است؟ دلاور: برای چی؟ اسم خانوادگی من فیرلینگ است. نه آن ها. سرجوخه: گمان کردم این ها بچه های تو هستند. دلاور: کاملا درست است. ولی این مطلب دلیل نمی شود که همه آن ها یک اسم خانوادگی داشته باشند.
میراث ادبی آلمان همانند پیشینه ی هنرهای زیبا و سینما در این کشور، وسعت شگفت انگیزی دارد
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
او به عنوان نویسنده ای سیاسی، اگر در دنیای امروز زندگی می کرد بدون تردید انتظار داشت آثاری نوین به وجود آید که در عین وفاداری به آرمان هایش، بازتاب دهنده ی مسائل کنونی باشند.
ترجمهی خوبی نداره، سرودها و شعرها اصلا خوب ترجمه نشدن و مهمتر از همه از متن فرانسوی برگردانده شده نه آلمانی.
محشر بود...سرگشتگی انسان امروز رو به زیبایی به تصویر کشیده. مؤخره مترجم هم تأمل برانگیز و بجا بود. داستان ننه دلاور مادری که در زمان جنگهای سی ساله اروپا که سعی داره فرزندانش رو از جنگ سالم بیرون بیاره در حالی که خودش عضوی از همراهی کنندههای جنگ هست. بخش هایی از کتاب هم که به صورت شعر بوده، به فارسی هم منظوم ترجمه شده که جالب بود.
تراژدی فوق العاده و بی نظیریه❤️