کتاب انجمن زیر شیروانی

Die Gesellschaft vom Dachboden
کد کتاب : 88692
مترجم :
شابک : ‏‫‭978-6223130441‬‬
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 302
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1946
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 19 اردیبهشت

معرفی کتاب انجمن زیر شیروانی اثر ارنست کرویدر

ارنست کرویدر یکی از نامتعارف‌ترین نویسندگان قرن بیستم آلمان بود. هنگامی که «انجمن زیر شیروانی» در ۱۹۴۶ منتشر شد، به موفقیتی عظیم دست یافت و اولین اثر آلمان پس از جنگ بود که به انگلیسی ترجمه شد. از دید آلفرد آندرش رمان کرویدر «نخستین امید بزرگ ادبیات پس از جنگ آلمان» بود و هانس ورنر ریشتر در آن ایدۀ «واقع‌گرایی اسرارآمیز» خود را یافت که از نظرش فرم مناسب ادبیات دورۀ فترت و به‌مثابۀ سنگری بود در برابر تهدید تحرکات طفره‌جویانه و واقعیت‌گریز جامعۀ بعد از جنگ آلمان.

منبع: سایت نشر بیدگل

کتاب انجمن زیر شیروانی

ارنست کرویدر
ارنست کرویدِر، یکی از نامتعارف‌ترین و مرموزترین نویسندگان قرن بیستم آلمان است. او در شهر سایْتْس متولد شد و دورۀ دبیرستان و کارآموزیِ بانک را در همان‌جا گذراند، سپس در فرانکفورت به تحصیل در رشتۀ فلسفه پرداخت. کرویدر در طیِ سال‌های تورم شدید اقتصادی در پی جنگ جهانی اول برای مدتی به کار در معادن، آجرپزخانه‌ها و گورستان‌ها مشغول بود، و پس از آن وارد دنیای نویسندگی شد. طبع‌آزمایی‌هایی ارنست کرویدرِ جوان مورد توجه مجلات ادبی آلمان قرار گرفت و برای مدتی عضو تحریری...
قسمت هایی از کتاب انجمن زیر شیروانی (لذت متن)
آدم هایی مثل ما خاری تو چشم دنیان. دنیا بارها و بارها و این خار رو از چشمش درمی آره و می ندازه دور. دور انداخته شدن خصلت ماست. اگه این دنیا مارو نمی خواد، ما هم به جاش یه دنیای دیگه رو می خوایم... انجمن مخفی ما باید بترسونه. نه از روی شرارت، چون شرارت برای به وجود اومدن خیر لازمه. در واقع شر قابلۀ خیره. ما باید حماقت رو بترسونیم! حماقت ریشۀ همۀ فسادهاست. هر مصیبت و جنایتی به حساب حماقت قدرقدرت گذاشته می شه. حماقت مادر همۀ نداشته هاست، نه نداشتن عقل، چون احمق ها هم ممکنه معقول باشن. حماقت نداشتن تخیله. چرا سنگینی زندگی روزمره آدم ها رو له می کنه، چرا زیر دستمال گردگیری خاکستریش خفه شون می کنه؟ چون تخیل ندارن! من دربارۀ فرار از زندگی روزمره موعظه نمی کنم، نه فرار به جلو نه فرار به عقب، بلکه از این بالا با صدای بلند بهشون می گم: بیدار شین! حصار عادت هاتون رو بشکونین! چشم هاتون رو باز کنین و رویا ببینین!