می توان ابداع مورل را بدون هیچ اغراقی، یک رمان کامل توصیف کرد.
داستانی با ضرب آهنگی استادانه و صراحتی هوشمندانه.
بیوئی با اثری پراحساس و در عین حال ظریف، ما را وادار به خنده بر نقاط ضعف مان می کند.
به نکته ای درباره ی خودم پی برده ام. غالبا فکر می کنم آخر و عاقبت هر ماجرایی، تلخ و ناخوشایند خواهد بود. این طرز فکری است که نطفه های آن از سه چهار سال قبل بسته شد و اگر چه مسئله ای جدی نیست، اما آزارم می دهد.
همین که هر روز، زن روی صخره می آید و می خواهد نزدیک من باشد، ناشی از یک تغییر است و اوضاع چنان خوب و آرام پیش می رود که مشکل بتوان باورش کرد.
امروز ساعاتی قبل از سپیده، معجزه ای در این جزیره رخ داد: تابستان زودتر از موعد مقرر سر رسید. رخت خوابم را بیرون بردم، کنار استخر، ولی از آن جایی که خوابیدن ممکن نبود، توی آب رفتم و مدتی طولانی همان جا ماندم. هوا آن قدر گرم بود که دو سه دقیقه بعد از خارج شدن از استخر عرق از سر و بدنم سرازیر می شد. چیزی به سپیده دم نمانده بود که با صدای یک گرامافون از خواب بیدار شدم.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
میل انسان به جاودانگی همیشه باعث شده دست به کارهای عجیبی بزنه
با سلام.لطفا چاپ جدید این کتاب رو که با طرح جلد جدید چاپ شده موجود کنید.
شاهکار وصف نشدنی