عجیب ترین و هیجان انگیزترین رمان دوبووار.
داستانی مسحورکننده.
دوبووار با تسلط و مهارت به کاوش در ماهیت فناپذیری می پردازد.
کاش من دو نفر بودم. یکی حرف می زد و یکی دیگر گوش می داد، یکی زندگی می کرد و آن یکی به تماشای او می نشست. چه خوب می توانستم خودم را دوست داشته باشم!
«از شما گله ای ندارم. بدون شما هم دیر یا زود این اتفاق می افتاد. یک بار موفق شدم نفس خودم را شصت سال حبس کنم، اما همین که دست به شانه ام زدند...» «شصت سال!» مرد لبخندی زد. گفت: «یا، اگر دلتان می خواهد، شصت ثانیه. چه فرقی می کند؟ مواقعی هست که زمان می ایستد.»
انسان حتی طالب خوشبختی هم نیست. به وقت کشی قناعت می کند تا این که وقت او را بکشد.
بینش هایی به یاد ماندنی درباره ی جذابیت های «اگزیستانسیالیسم»
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
«خانم ها، شما همه چیز را به او مدیون هستید!» این جمله، تیتر روزنامه ای است که خبر درگذشت سیمون دوبووار را در آپریل سال 1986 به اطلاع همگان رساند.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
ای داد بیداد چه خوب شد که گفتی::: "همه میمیرند " نمیدونستم🙌
اینهمه وقته نوشتید به زودی.. پس کی میاد؟. میترسم وقتیم بیاد از همینم ببرید بالاتر قیمتو😕
فوق العاده هست
بینظیر بود این کتاب و به نظرم هرکسی باید یک بار این کتاب رو بخونه
شما نمیخواید کتابتونو بفروشید؟😶😶
کتابی به شدت سطحی و اغراق شده که حتی یک بار هم ارزش خوندن نداره
به عنوان کسی که به آخرت و زندگی پس از مرگ باور نداره همیشه دوست داشتم در آینده با پیشرفت تکنولوژی زندگی بی پایانی داشته باشم. برای همین کتاب جالبی میتونه برای کسایی که مثل من فکر میکنند باشه
همیشه با این بیت سعدی مانند رژین و دیگر افراد از این که عمر جاویدان ندارم حسرت میخوردم:( دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نو بهار/ بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت/ بر آید که ما خاک باشیم و خشت) اما پس از مطالعهی این کتاب از منظر دیگری به این مقوله اندیشیدم ، که جاودانگی نه موهبت بلکه نفرینی وحشتناک خواهد بود، ارزش زندگی و انسان بودن ما به همین محدودیت و فرصت یکباره ای ست که در اختیار داریم. ارزش انتخابهای ما هم اینگونه ست ، به قول میلان کوندرا در کتاب بار هستی ما مانند بازیگران تئاتری هستیم که بدون تمرین پرتاب شدیم وسط صحنهی زندگی و به همین خاطر اشتباه کردن اجتناب ناپذیره ،ما انسانیم پس باید زندگی کرد و با مرگ آگاهی ، این که روزی خواهیم مرد ، بهتر زندگی کنیم ، قدر عزیزانمون رو بیشتر بدونیم ، قدر جهان پیرامون و هر آنچه داریم ، تک تک لحظات را تمام و کمال زیست کنیم و از این فرصت لذت ببریم. پای ارزش هایمان بایستیم و حسرت گذشته یا ترس آینده را بریزیم دور ، ترجمهی مرحوم سحابی عالی بود.این کتاب را به تمام کسانی که آرزوی جاودانگی دارند ، از مرگ میترسند و همچنین علاقمندان به فلسفه و تاریخ و الهیات پیشنهاد میکنم.
یادش بخیر...این کتاب رو عزیزی ، همدمی ، هم رنجی به من هدیه داده بود و یادم میاد که چقدر از خواندنش متحیر شده و البته لذت بردم. عزیزی که مدتی ست دیگه کنارم نیست ، چون که (همه میمیرند...)...
اولین موضوعی که نظر مرا جلب کرد حدسهای صحیح سیمون دوبووار درباره مخالفتهای احتمالی خوانندگان، پس از خوانش بوده است. مثلا خواننده پس از پایان کتاب بگوید((خیر اصلا هم اینطور نیست! من اگر جاودان میشدم خود را مشغول فلان کار یا فعالیت میکردم تا هیچگاه به ملال نرسم و چون نامیرا میبودم احساس سرشاری از زندگی داشتم!)) اما شخصیت فوسکا تمام معانی مستتر در فعالیتهای انسانی را تجربه کرده است. قدرت سیاسی و اقتصادی، مدیریت کلان، ماجراجویی، جهان گردی، کاوش، طغیانگری، فعالیتهای علمی، عضو سازمانی بودن و هر آن چیزی که در هر فعالیت انسانی (راه یا هدف) است. فوسکا با تجربه تمام این جنبهها در جهنمی از ملال وانهاده شده. پس خواننده هر راه دیگری را برای فوسکا(یا تصوری از خودش در یک نامیرایی مطلق) به منظور جلوگیری از ملال پیشنهاد دهد از قبل رد شده است. دومین مشخصه جالب این کتاب، خلق یک روندِ شدیدا کسل کننده (آگاهانه توسط دوبووار) است در حالی که انتقال معنا بدون این کلافگی میسر نبود. اتفاقات بسیار مشابه، بروز رفتار و احساسات مشابه صرفا در لباسهای متعدد. این همان چیزیست که باید خواننده را به ملال آورد! سومین خصیصه خاص این شاهکار،غنای معناست. معنایی که پس از خوانش کتاب باید در ذهن مخاطب شکل گیرد آن است که "زندگی انسان با نامیرا شدن از پوچی (ابزرد) فاصله نمیگیرد" پس دیگر نمیتوان گفت زندگی پوچ است چون در نهایت خواهیم مرد! این اثر هنری نشان میدهد حتی با حذف مرگ، باز هم ابزردی جهان قاطعانه بر تمام واقعیتها سایه انداخته است چرا که جهانِ برساخته از احتمالات، چنین است.
مرسی از توضیح کاملتون اقای خاکباز. یچیزی ک ذهنمو مشغول میکرد و عصبی موقع خوندن کتاب این بود که چرا نویسنده اونقدددر در گفتن جزییات وقایع. زیاده روی کرده که آدمو خسته میکنه متن شما روخوندم و متوجه شدم😊😊
اولین موضوعی که نظر مرا جلب کرد حدسهای صحیح سیمون دوبووار درباره مخالفتهای احتمالی خوانندگان، پس از خوانش بوده است. مثلا خواننده پس از پایان کتاب بگوید((خیر اصلا هم اینطور نیست! من اگر جاودان میشدم خود را مشغول فلان کار یا فعالیت میکردم تا هیچگاه به ملال نرسم و چون نامیرا میبودم احساس سرشاری از زندگی داشتم!)) اما شخصیت فوسکا تمام معانی مستتر در فعالیتهای انسانی را تجربه کرده است. قدرت سیاسی و اقتصادی، مدیریت کلان، ماجراجویی، جهان گردی، کاوش، طغیانگری، فعالیتهای علمی، عضو سازمانی بودن و هر آن چیزی که در هر فعالیت انسانی (راه یا هدف) است. فوسکا با تجربه تمام این جنبهها در جهنمی از ملال وانهاده شده. پس خواننده هر راه دیگری را برای فوسکا(یا تصوری از خودش در یک نامیرایی مطلق) برای جلوگیری از ملال پیشنهاد دهد از قبل رد شده است. دومین مشخصه جالب این کتاب، خلق یک روندِ شدیدا کسل کننده (آگاهانه توسط دوبووار) است در حالی که انتقال معنا بدون این کلافگی میسر نبود. اتفاقات بسیار مشابه، بروز رفتار و احساسات مشابه صرفا در لباسهای متعدد. این همان چیزیست که باید خواننده را به ملال آورد! سومین خصیصه خاص این شاهکار،غنای معناست. معنایی که پس از خوانش کتاب باید در ذهن مخاطب شکل گیرد آن است که "زندگی انسان با نامیرا شدن از پوچی(ابزرد) فاصله نمیگیرد" پس دیگر نمیتوان گفت زندگی پوچ است چون در نهایت خواهیم مرد! این اثر هنری نشان میدهد حتی با حذف مرگ، باز هم ابزردی جهان قاطعانه بر تمام واقعیتها سایه انداخته است زیرا جهان برساخته از احتمالات، چنین است.
خیلی توصیه میکنم عالیه
میتونم بگم این کتاب یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم به این خاطر که دیدگاه متفاوتی رو درباره مرگ و جاودانگی به خواننده ارائه میده... در اینجا مرگی که نماد ناکامی و تلخیه از نظر ما،کاملا به طور متفاوتی بهش نگاه میشه و جنبههای مثبت اون مورد بررسی قرارمیگیره و نشون میده که نبودنش باعث چه تغییراتی در زندگی بشر میشه و همینطور جاودانگی ای که همواره مطلوب ما آدمها بوده به چالش کشیده میشه... خلاصه مطلب اینکه اگر دوست دارید داستانی درباره جاودانگی و مرگ بخونید(البته با ترجمه خوب و روان آقای مهدی سحابی)من این کتاب رو بهتون با رضایت تمام پیشنهاد میکنم
از راهرو گذشت و از پلکان خاموش پایین رفت. از خوابیدن وحشت داشت؛ در زمانی که تو خوابیدهای کسان دیگری هستند که بیدارند، و تو هیچ نفوذی بر آنان نداری. در باغچه را باز کرد: گرداگرد چمن باغچه راهرویی پوشیده از سنگریزه قرار داشت، و از دیوارهای چهار طرف آن تاکهای لاغر و نوجوانی بالا میرفت. روی یک صندلی راحتی دراز کشید. مرد مژه نمیزد. به نظر میرسید هیچ چیز را نمیبیند و نمیشنود. به او غبطه میخورم. نمیداند جهان چه پهناور و زندگی چه کوتاه است؛ نمیداند که آدمهای دیگری هم وجود دارند. به همین یک تکه آسمان بالای سرش قانع است. من میخواهم هر چیز چنان به من تعلق داشته باشد که گویی غیر از آن هیچ چیز دیگری را دوست ندارم؛ اما من همه چیز را میخواهم؛ و دستهایم خالی است. به او غبطه میخورم. مطمئنم که نمیداند ملال یعنی چه. (همه میمیرند – صفحه ۱۰)
سیمون دوبوار خاطرات فوسکا را طوری بازگو میکند که با وقایع تاریخی مهم در ارتباط است و از حال و هوای داخلی آن جریانات صحبت میکند. از امیدها و از نقشهها، از تلاشها و از جریانات راه آزادی او، از شخصیتهای فداکار، از کشتار و ظلم به سرخپوستان آمریکایی توسط اسپانیاییها و بسیاری وقایع تاریخی مهم دیگر که به شکلی زیبا بیان میکند. حتی میتوان گفت شخصیت فوسکا خود «تاریخ» است. همه میمیرند رمان پختهای است که موضوع اصلی آن نفرین زندگی ابدی است.
عالی وبی نظیرومحتشم همان لذتی که از رمان پدران وپسران بردم شاید بیشتر
کتاب خوبی بود 👌ارزش زندگی با وجود مرگ معنا پیدا میکنه
سلام قیمتش خیلی بالاست لطفا تخفیف بیشتر لحاظ کنید بشه تهیه کرد
میشه تخفیف بیشتری برای کتاب بزارید که امکان خریدش برای افراد بیشتری وجود داشته باشه.
چاپ شومیز ۴۰۰صفحه ۱۲۰تومن؟چخبره خدایی.این ناشر خیلی قیمتهای بالایی میزاره.لااقل نکرد چاپ کتاب کالینگور قطع وزیری بکنه که صرف داشته باشه برای مخاطب.
کتابی فلسفی که به ما نشان میدهد همه چیز در مرگ معناپیدا میکند اینکه انسان شجاع سخاوتنمد مهربان و ... باشید همه در صورتیکه بمیرید و ابدی نباشید معنا دارد.