همان دهان کلید شده اش و همان درخشش خیسی که مثل گرداب در نی نی چشمانش می چرخید کافی بود تا تمام وجودم را دستخوش زلزله ای دهشتناک کند.
سمیلو گریخت, با بغضی که مثل آتشفشان دهان گشوده بود. می دوید و می گریست و من طوفان زده, بی آن که توان واکنشی داشته باشم, به چشم خویش دیدم که سایه ام در من ماند. و مرا از زیر ناخن پاها بیرون کرد.
در این مدت ایرانی ها را خوب شناخته بود. می دانست هیچ کدام چشم دیدن دیگری را ندارد. هر کس پیش او می آمد برای دیگری فتنه می کرد.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
اگه به تصویر روی جلدش میتونید بگید یه تابلو نقاشیه خوب پس شاید بتونید با داستان و سبک آن هم کنار بیاید. به شخصه طنزش رو دوست داشتم.
رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» از زبان یک روشنفکر ایرانی روایت میشود که بهتازگی به فرانسه مهاجرت کرده است و در این کشور بهعنوان یک پناهنده زندگی میکند. او در یک آپارتمان با چند فرانسوی و ایرانی تبعیدی دیگر همسایه است و رابطهی ذهنی میان او و اطرافیانش پیرنگ اصلی داستان را به پیش میبرد. درونمایهی این اثر را درد غربت و تبعات آن تشکیل میدهد و اینکه چگونه این بیگانگی و شرایط تنگ زندگی یک مهاجر تبعیدی، در ورای روابط ظاهری به نسبت ساده، زندگی را برای تمامی شخصیتهای این داستان جهنم ساخته است. ساختار روایی رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» بهنسبت ساختاری پیچیده و در هم تنیده است. راوی ذهنی مالیخولیایی دارد و روایت بهصورت سیال ذهن از زبانها و ذهنهای متعددی بیان میشود. این آشفتگی بهنوعی خود بیانگر فضایی است که قصه در آن اتفاق میافتد و از نقاط قوت این اثر به شمار میرود.
نحوۀ روایت داستان جالب بود و جزئیات خلاقانهای داشت.در حین خواندن کتاب حتی در جدیترین لحظات آن میتوان از طنز کلام "رضا قاسمی" در بیان صحنهها و عقاید لذت برد. حتما در آینده نزدیک دوباره سراغ این کتاب خواهم رفن.
داستان درباره فردی به نام یدالله هست که در زیر شیروانی طبقه ششم ساختمانی در فرانسه زندگی میکنه. اکثر ساکنین این ساختمان ایرانی هستند. اتفاقاتی که برای یدالله در ارتباط با دیگر ساکنین ساختمان روی میده به خوبی روایت میشه. مشکلات زندگی و روابط مهاجران ایرانی در غربت به خوبی تصویر میشه و همین مسئله باعث کشش و گیرایی داستان میشه.
کتاب خوبیه و بعضى عبارات و صفحاتش واقعا تاثیر گذار و عالیه اما در کل ازون کتاباس که خوندنش سخته و آدم چند بار میزاره کنار و دوباره میره سراغش،یعنى روان جلو نمیبرتت ولى در عین حال چون ذهنو درگیر میکنه آدم تمومش میکنه.
داستانی جذاب به سبک مجیکال رئالیسم ایرانی !