1. خانه
  2. /
  3. کتاب رویای تبت

کتاب رویای تبت

نویسنده: فریبا وفی
2.5 از 1 رأی

کتاب رویای تبت

Dream of tibet
انتشارات: مرکز
٪10
120000
108000
معرفی کتاب رویای تبت
سومین رمان فریبا وفی رویای در تبت است.رمانی که هم پرفروش بوده و هم توانسته نظر اهل ادبیات را به خود جلب کند.داستان ماجرای یک زوج جوان به نام های جاوید و شیوا است که تلاش میکنند در مراحل زندگی همواره تصمیمات منطقی بگیرند.اما حضور افرادی که در معاشرت با آنها هستند اجازه نمیدهد این مساله به آسانی رقم بخورد.در میان رخدادهای بسیار در مورد اشخاص متعدد داستان،مهمترین ماجرا مربوط به صادق دوست صمیمی جاوید و کسی است که در رابطه با شعله خواهر شیوا به سر می برد.صادق و شیوا در بسیاری از موارد فکری شبیه به هم دارند و سرانجام این نوع همفکری و هم ذهنی خود را در جمعی از دوستان مطرح میکنند.
رمان رویای تبت که از دید اول شخص نگاشته شده است،از زبان شعله بازگو میشود.این که شعله راوی داستان است در واقع نوعی تکنیک هوشمندانه است که هم داستان لو نرود و هم نگاه تحلیل و احساسی راوی نسبت به رخدادهای رمان مطرح شده و از سمت خواننده حس میشود.همچنین شخصیت ها بسیار باور پذیر هستند و شخصیت پردازی دارای نکات قابل توجهی است. رمان رویای تبت همچنین از لحاظ ساختار طرح بسیار سنجیده است و همزمانی وقایع در ذهن خواننده گیج کننده دریافت نمیشود.
درباره فریبا وفی
درباره فریبا وفی
فریبا وفی در اول بهمن ماه سال ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمد. از نوجوانی به داستان‌نویسی علاقه‌مند بود و چند داستان کوتاه‌اش در گاه‌نامه‌های ادبی، آدینه، دنیای سخن، چیستا، مجله زنان منتشر شد. اولین داستان جدی خود را با نام «راحت شدی پدر» در سال ۱۳۶۷ در مجله آدینه چاپ کرد.
نخستین مجموعهٔ داستان‌های کوتاه او به نام «در عمق صحنه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد و دومین مجموعه، با نام «حتی وقتی می‌خندیم» در سال ۱۳۷۸ چاپ شد. نخستین رمان او «پرنده من» در سال ۱۳۸۱ منتشر شد که مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. این کتاب برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزه سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه دومین دوره جایزه ادبی یلدا شد و از سوی بنیاد جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان مورد تقدیر واقع گشت. هم‌چنین این کتاب به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی، آلمانی و کردی سورانی و ترکی استانبولی ترجمه شده‌است.
ویژگی های کتاب رویای تبت
  • برنده ی جایزه ی بهترین رمان سال 1385 از بنیاد گلشیری
  • تحسین شده هیئت داوران جایزه ی مهرگان ادب 1384
قسمت هایی از کتاب رویای تبت

امشب همان شب بود شیوا. حالا می فهمم آن روز از آمدن چنین شبی واهمه داشتی و من آن را به خونسردی و بی اعتنایی ات نسبت می دادم. همیشه فکر می کردم آمادگی روبرو شدن با واقعیت را داری. می گفتی اگر نادیده اش بگیری باید تاوان بدهی. روی حرفت با من بود. نمی توانستم واقع بین باشم. خیالاتی بودم. هنوز به دروغ بودن چیزی که پیش آمده بود امید داشتم. هر لحظه ممکن بود مهرداد پیدایش بشود و بگوید همه چیز یک شوخی بود. یک شوخی بامزه.

صادق از آدم هایی است که بار اول دیده نمی شوند . ذره ذره کشف می شوند . روز اولی که دیدمش آن قدر ساده و مختصر حرف زد که فکر کردم چیزی بارش نیست . بر عکس جاوید که می توانست توجه همه را فوری به خودش جلب کند ، او حتی دیده نمی شد .

مقالات مرتبط با کتاب رویای تبت
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
اعتیاد ما به ادبیات داستانی: چرا انسان به داستان ها نیاز دارد؟
ادامه مقاله
نظر کاربران در مورد "کتاب رویای تبت"
6 نظر تا این لحظه ثبت شده است

داستان خوبی داشت و نحوه شخصیت پردازی و روایت داستانش خوب بود و میشه گفت آدم رو تشویق میکرد به ادامه کتاب ممکنه اوایل کتاب یکم گیج کننده باشه ولی بعدا خیلی خوب میتونید همراهیش کنید در کل میشه گفت کتاب خوبیه واسه خوندن

1403/06/30 | توسطمهدی قربانی
1
|

نوع روایت داستان و همچنین تعلیق و هیجان خوبی در کتاب رویای تبت وجود داره. شخصیت پردازی خوبی داشت و خواننده به خوبی با داستان تا انتها همراه میشه.

1401/06/28 | توسطفریبا.ع
2
|

پایان بندی جالبی داشت و خیلی هیجان انگیز بود

1401/06/15 | توسطImfarza
2
|

از داستانش خوشم نیومد

1399/10/16 | توسطکاربر سایت
3
|

داستان کتاب درباره یک زوج جاوید و شیوا هست که سعی میکنن در زندگی همیشه منطقی و درست تصمیم بگیرن. در کنار روایت زندگی این دو روایت‌های دیگری هم از زندگی افراد دیگه از جمله خواهر شیوا مطرح میشه. وفی در این رمان به خوبی به توصیف روابط آدمها و پیچیدگی که در روابط وجود داره پرداخته و حالتی معماگونه به بعضی روابط داده که کشش لازم برای ادامه به خواندن را به خواننده میده.

1399/06/17 | توسطسمیرا ستوده
4
|

نوع روایت و تعلیقی که در داستان بود رو دوست داشتم. رمان حکایت عشقهای ناتمام سه زن شعله، شیوا و فروغ هست. نوع روایت و گره ای که در داستان هست طوریه که خواننده مشتاق میشه تا انتها کتاب رو ادامه بده. قسمتی از کتاب: فکر می‌کردم که آدم‌ها همانطور که آمده اند، می‌روند. نمی‌دانستم که نمی‌روند، می‌مانند. ردشان می‌ماند حتی اگر همه چیزشان را هم با خودشان بردارند و ببرند...

1399/04/20 | توسطم. حسینی
7
|