شاید اگر او تنها از محمود می گفت ، از خودش و محمود ، یا حتی از فرقه می گفت می توانستم گوش کنم . اما از تو می گفت . برای همین هم نتوانستم تحمل کنم . اسمش را هر چیزی می خواهی بگذار . حسادت ، حماقت یا دیوانگی . آرام از اتاق آمدم بیرون و لهش هیچی نگفتم . نگفتم من هم تو را می شناسم . طوری حرف می زد که انگار نه انگار تو دست مرا گذاشته بودی روی گونه ات و گفته بودی ، کوچولو . " طور " حرف زدنش نگذاشت بنشینم کنارش و برایش از تو بگویم . شاید اگر هر " طور " دیگری هم حرف می زد ، چون از تو حرف زده بود ، ناراحت می شدم و همین کار را می کردم . شاید مستانه راست می گفت . من حسادت می کردم . حتی به غم تو ...
روزها عکاسی میکردم. بعضی ها می آمدند داد میزدند که از عکس راضی نیستند. خودشان بودند. نمی خواستند باشند. پشت دوربین مدام به خودم میگفتم بگذار ژست بگیرند. بگذار تظاهر کنند به آنچه نیستند. آن را میخواهند. آن لحظه را براشان ثبت کن. نمیتوانستم. انگار انگشتم نمیتوانست دگمه را فشار بدهد مگر در لحظه قطعی، که تظاهر نبود. در لحظه ای که آن چه میخواستند پنهان کنند،آشکار میشد.
در طول کتاب حال تهوع داشتم. و با هر کلمهاش دلم میخواست اشک بریزم.
این کتاب با لحن زیبایی که داشت بیشتر منو جذب کرد. کتاب درباره دغدغه زنی هست که شوهرش را در بمباران از دست میدهد. فضای کتاب مربوط به جنگ نیست مربوط به احساسات درونی شخصیتهای زن کتاب مستانه و شراره هست. من فک نمیکردم مستانه همچین زندگی داشته باشد یعنی دختری با شرایط ایده ال بود که یک انتخاب زندگی اون رو تحت تاثیر قرار داد. شراره شخصیت اصلی داستان در تمام زول داستان ذهنش درگیر لیلی هست که همسرش بر زبان آورده و به نظرم این قضیه به نوعی مربوط به کشف خود شراره نیز هست. کشف احساسات و تصمیم گیری برای ادامه زندگی. کتاب حس خوبی داشت.
سلام وقت بخیر بالاخره لیلی کی بود؟ من نفهمیدم
داستان این کتاب درباره شراره زنی هست که شوهرش فوت کرده و در حال روایت حرف هایی هست که با شوهرش در میان نگذاشته. نثر کتاب خیلی خوب بود و شخصیتهای دیگه داستان به خوبی توصیف شده بودندو موضوعاتی از جمله عشق و مرگ به خوبی در داستان مطرح میشه و خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد.
سلام وقت بخیر ببخشید بالاخره لیل کی بود؟