محبعلی در دانشکده هنرهای زیبا موسیقی خواندهاست. او از نویسندگان نسل سوم ادبیات داستانی ایران محسوب میشود، داستاننویسی را از کارگاههای رضا براهنی در دههٔ ۱۳۶۰ آغاز کرد. محبعلی وی در سالهای اخیر چند دوره کارگاه داستاننویسی برگزار کردهاست. او برندهٔ دو دورهٔ جایزهٔ بنیاد گلشیری برای مجموعه داستان «عاشقیت در پاورقی» و رمان «نگران نباش» است. وی همچنین برای رمان نگران نباش جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات را نیز دریافت کردهاست.
رمان «نگران نباش» توسط رباب محب به سوئدی ترجمه شده و نشر ادیلبریس آن را چاپ کردهاست. همچنین در سال ۱۳۹۴ ترجمه ایتالیایی رمان نگران نباش به ترجمهٔ جاکومو لنگی، توسط نشر «پونته ۳۳» در ایتالیا منتشر شد.
می دانم خوشگله. امروز روز خوبی است برای عاشقی کردن. حیف که لنگم. اگر لنگ جنس نبودم، اگر مامان ملوک… اگر سارا… اگر… آن وقت ترک موتورت می نشستم و توی شهر چرخ می زدیم.
اگرچه موضوع کتاب جدید است و شاید مورد مشابهی برای آن پیدا نشود، اما فضاهای کتاب (دوستان و همسایهها و حتی خانوادهی شخصیت اصلی) باور پذیر نیستند. البته دیالوگهای کتاب انصافا خوبند.