محبعلی در دانشکده هنرهای زیبا موسیقی خواندهاست. او از نویسندگان نسل سوم ادبیات داستانی ایران محسوب میشود، داستاننویسی را از کارگاههای رضا براهنی در دههٔ ۱۳۶۰ آغاز کرد. محبعلی وی در سالهای اخیر چند دوره کارگاه داستاننویسی برگزار کردهاست. او برندهٔ دو دورهٔ جایزهٔ بنیاد گلشیری برای مجموعه داستان «عاشقیت در پاورقی» و رمان «نگران نباش» است. وی همچنین برای رمان نگران نباش جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات را نیز دریافت کردهاست.
رمان «نگران نباش» توسط رباب محب به سوئدی ترجمه شده و نشر ادیلبریس آن را چاپ کردهاست. همچنین در سال ۱۳۹۴ ترجمه ایتالیایی رمان نگران نباش به ترجمهٔ جاکومو لنگی، توسط نشر «پونته ۳۳» در ایتالیا منتشر شد.
«روی صندلی گهواره ای اش می نشیند، سیگار می کشد و به دریا خیره می شود. سیگار کشیدن را پس از مرگ یشنا آغاز کرده بود. سیگار بدون فیلتر می کشید. عادت داشت سیگارش را تا آخرین لحظه میان انگشت ها نگه دارد، تا زمانی که مجبور شود خاموش اش کند. شاید این سوختن بیشتر از سیگار کشیدن به آفریدت لذت می داد.»
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟