درونمایه مجموعه داستان برف و سمفونی ابری از ویژگیهای مثبت آن است.
برای هر کسی راهی هست قبل از اینکه بمیرد .
بابا با سمانه حرف زده به گمانم. پرسید می خواهم خودم را آواره ی کجا کنم توی آن زمهریر؟ گفتم باید بیایم دنبال تو. نمی فهمد. گفت شش ماه است نامه نداده ای. از کجا معلوم هنوز همان جا باشی؟ خیلی شده. نه؟ هنوز همان جایی؟ توی همان اتاقی که عکسش را فرستاده بودی، با کاغذدیواری های صورتی؟ روبه روی همان دریاچه ی یخ زده ای که دختر و پسرها رویش سر می خورند؟ با آن اندام درشت و کشیده ی اسکاندیناویایی؟ همان هایی که بعد دو سال هنوز زبان شان را نمی فهمی؟ سردم است. تنم یخ زده. دوست دارم توی یک جای گرم بخوابم. از بابا پرسیدم چه قدر وقت دارم؟ فکر می کند ترسیده ام. من وقت ندارم عزیز دلم. می آیم پیش تو. آب گرم تمام تن آدم را توی خودش می گیرد. گرمم می کند. مامان خانه را پر گل کرده.
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
ترسناک پر از سرما و وحشت...
داستان شازده در تاریکی، مربوط به چه فضایی بود؟ بعضی داستانها خیلی مبهم بود،... ولی فضاهای همه داستانها سرما و ترس بود...
برف و سمفونی ابری، مجموعهای از هفت داستان در فضای هراس و وهم است. تجربه زیسته پیمان اسماعیلی در کارگاههای مهندسی دور از شهر، و علاقهاش به کوهنوردی، دستمایههای خوبی را برای خلق فضاهایی متفاوت از جهان رایج داستانهای دهه هشتاد به او داده و به خوبی هم از این دستمایهها بهره برده است
متفاوت و خیلی ترسناک! خیلی!
در این 7 داستان کوتاه نویسنده به خوبی توانسته فضای ترس و وحشت را خلق کند. فضای سورئال و غریبی که در داستانها وجود داره باعث کشش و جذابیت برای خواندن داستانها میشه.