1. خانه
  2. /
  3. کتاب آداب بی قراری

کتاب آداب بی قراری

پیشنهاد ویژه
3.4 از 1 رأی

کتاب آداب بی قراری

Restless Etiquette
انتشارات: نیلوفر
٪20
185000
148000
معرفی کتاب آداب بی قراری
رمان آداب بی قراری نوشته ی یعقوب ناد علی داستان شورش و عصیان است داستان تلاش قهرمان برای شکستن زنجیرهای بندگی و ملال است داستان سرکشی و عصیان علیه نظم و انظباط تحمیل شده از طرف اجتماع است. آداب بی قراری به بخشی از زندگی مهندس کامران خسروی می پردازد او در جایی دور افتاده و پرت مشغول به کار است و با همسرش نیز اختلافاتی دارد مشکلاتی از جنس دعواهای زن و شوهری ... از چاپلوسی برای روسایش خسته شده است و به جز همسرش معشوقه ای نیز دارد. همه اینها در او میل به پشت پازدن به همه چیز را به وجود اورده است. آداب بی قراری در سه فصل هست و نیست،تکبال و پا ب پا به نگارش درآمده است.
درباره یعقوب یادعلی
درباره یعقوب یادعلی
یعقوب یادعلی ، نویسنده و فیلم‌ساز ایرانی. رمان آداب بی‌قراری او برندهٔ بهترین رمان اول دورهٔ پنجم جایزهٔ هوشنگ گلشیری شد. اما به دلیل نوشتن این رمان به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. در تیرماه ۱۳۹۱ یادعلی بالاخره از تمامی اتهاماتش تبرئه شد. وی هم‌اکنون در امریکا زندگی می‌کند. یاد‌علی در سال ۱۳۹۶ پس از ۶ سال به ایران بازگشت. حامد داراب به بهانه بازگشت او یادداشت بلندی درباره‌اش در روزنامه همدلی نوشت.
ویژگی های کتاب آداب بی قراری
  • برنده ی جایزه ی بهترین رمان سال 1384 از بنیاد گلشیری
قسمت هایی از کتاب آداب بی قراری

با این جمله ها وارد جهان داستان می شویم: «خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحه ی رانندگی کشته می شود. به همین راحتی و تمام. سیگارش را با تانی و آهستگی وحشتناکی تمام کرد تا بتواند برای اولین بار در همه ی سال های سیگاری بودنش، بی آن که لبی تر کرده باشد، بلافاصله و آتش به آتش از چاق کردن سیگاری دیگر، لذتی به عادت ببرد و نخواهد مزه ی گند دهانش را حس کند. "دود سیگار اذیتت نمی کنه؟" شیشه ی ماشین را پایین کشید. "نه، آقای مهندس." "اصلا اهل دود نیستی؟" "نیستم." چشم های مغولی تیزش دودو می زد و بند یک جا نمی شد، درست عین حرف زدنش، با آن سوال های کلافه کننده. "کجا میرویم آقای مهندس؟" "میریم دنبال کار." "کارمان چی هست؟" وقتی حرف می زد اضطرابش کمتر می شد. دلش می خواست یک لحظه هم ساکت نماند. فقط حرف بزند، درباره ی هر چیزی. مهم نبود چی. "از مزد دیروز راضی بودی؟" "خدا بده برکت." فلاسک را گذاشته بود رو صندلی، پشت سر؛ دبه ی بنزین را هم توی صندوق عقب. نیم ساعت بیشتر راه نبود تا گردنه. آن موقع ساعت می شد چهار و نیم. حساب کرده بود تا کار را تمام کند حداکثر یک ساعت طول می کشد؛ یعنی پنج و نیم صبح که هوا هنوز تاریک بود.»

من دوست دارم غروب بیفته وسط سفر اگه اولش باشه دلم میگیره ، اخرشم که باشه دیگه بدتر . از طلوع خورشید حرصم درمیاد . چون مال اونایی که فکر میکنند یا دوست دارن یه روز به جایی برسند ، یا مال بدبختهایی که مجبورند دنبال یک لقمه نون بخور نمیر صبح زود از خونه بزن بیرون

نظر کاربران در مورد "کتاب آداب بی قراری"
7 نظر تا این لحظه ثبت شده است

راستش بسییییار زیاد با جزئیات بود. جزئیاتی که خیلی جاها کم اهمیت و اذیت کننده بود. خوشم اومد از موضوع و مضمون کتاب. بد نبود تا انتها، که یهو همه چی بهم ریخت و نفهمیدم واقعن اون افغانی رو کشت، نکشت، ماشینو انداخت ته دره، ننداخت! اون زنی که آخر سر زنگ زد بهش کی بود پس؟ فریبا بود انگار! مگه فریبا رو دیگه ترک نکرده بود؟ الان تنها بود دیگه! هر کی فهمیده برای منم توضیح بده، ممنون میشم.

1403/06/17 | توسطگلدون شمعدونی - کاربر سایت
1
|

نویسنده امروز فوت کرد.

1400/12/05 | توسطحسن فراهانی
15
|

3)جایی از کتاب ناهید از کامران میخواد بذاره یه تلفن بزنه و کامی از زمین گوشی رو بهش میده.این یعنی گوشی باید بیسیم باشه که از زمین بر میدارن بعد صبح همون شب که ناهید به کامی زنگ میزنه کامران میگه گوشی ازون قدیمیاس که صدا زنگش با این چکشکا تولید میشد. اینا مشت نمونه خروار بهترین رمان سال 83 و برنده جایزه گلشیریه که گویا هر کس یه کم بازی زمانی بندازه تو داستانش قرار جایزرو بدن بهش

1400/01/21 | توسطرضا روستا
9
|

۲) دودفعه در داستان توپ در بالکن طبقه دوم هست و دو دفعه در بالکن طبقه سوم.اتفاقا نویسنده هر بار هم تاکید داره که توپ بدون تکون همونجا سابقش افتاده.حالا چجور این توپ بدون حرکت مابین دو طبقخ در حرکته مشخص نیست.اگرم این اشتباه نیست و یه توییست از طرف راوی هستش پس چرا تاکید میشه توپ بی حرکت سر جاشه.

1400/01/21 | توسطرضا روستا
6
|

اینارو میگم شاید برا انتشارات نیلوفر اهمیت داشت اگه کتاب به تجدید چاپ رسید یه بازبینی کرد. 1)دو جای کتاب عنوان میشه کامران 38 سال داره ،قبل از این جایی کامران میگه دوس دارم تا هشتاد سالگی بخوابم و بدونم تو این 47 سال که خوابم فریبا چی کار میکنه.هشتادو از چهلو هفت کم کنیم میشه 33 که پنج سال از سن کامران کمتره و اتفاقا با سن نویسنده در زمان چاپ کتاب برابره!

1400/01/21 | توسطرضا روستا
8
|

فرض کنید اسماعیل فصیح تصمیم میگرفت بیگانه یا مرگ شادمانه کامو رو مینوشت حاصلش میشد چیزی مثل این کتاب. باور کنیم که وقتی راوی هی با صفاتی مثل مضحک،ابلهانه ومسخره از پوچ بودن موقعیتایی که قهرمان داستان توش هست یاد کنه قرار نیست بهمون رمان ابزورد تحویل بده. یه رمان 170 صفحه ای پر از اشتباه داستانی که شاید چیز عادی باشه تو دنیای داستانی دوروبرمون ولی وقتی رو جلد میخونیم بهترین رمان سال 1383به نظرم خودش بزرگترین تلخند این کتاب میشه

1400/01/21 | توسطرضا روستا
11
|

عجب کتابی # نقد کتاب

1399/05/16 | توسطم. حسینی
2
|