«نوویچ» استعداد خود را به نمایش می گذارد، و انتظار برای اثر بعدی اش را به سطحی بالاتر می رساند.
یک رمان نخست قدرتمند برای مخاطبین کتاب «همسر ببر» و کتاب «تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم».
یک رمان نخست خیره کننده.
دیگر خبری از هیجان یا اضطراب نبود. فقط ترس بود. ترس واقعی. احساس کردم سرم گیج می رود. انگار کسی دور گردنم طناب بسته و تمام هوای درونم را خفه کرده باشد. پشت سر ما، صدای فریاد معلم می آمد که دستور می داد به خانه برگردیم. هنوز هم تک و توک افرادی که تازه از پناهگاه بیرون می آمدند، با بهت و وحشت به صحنه نگاه می کردند.
دست «لوکا» را گرفتم. دختر کناری ام، گوشه پیراهنم را چنگ زده بود. بقیه همکلاسی ها، کنار هم جمع شدند و در کنار یکدیگر، زنجیره ای نامنظم تشکیل دادیم. در آن لحظه جدا شدن از هم، حتی ترسناک تر از رفتن به سوی شهری در آتش به نظر می رسید.
همیشه فکر می کردم تمام زبان های دنیا مانند رمز هستند، به محض این که الفبای یک زبان دیگر را فرا گرفتید، دیگر خواهید توانست کلمات را به زبان خودتان، به زبانی قابل فهم مبدل سازید. فکر می کردم نهایت تفاوت آدم ها در همین خلاصه می شود.