وقتی از خودمان می پرسیم در شرایط عادی درباره
وضع و حال و روزمان چه نظری داریم، آنچه به
نظرمان می آید کثیری از چیزهاست. این چیزهای
کثیر ذیل عناوین و سرفصل های مختلفی برما
نمایان می شوند. هر کسی می کوشد» دست به
کارهای مختلفی بزند و به اهداف و چیزهای
مختلفی دست یابد. هر کسی خواستار» این چیز
یا آن چیزیا چیزی دیگر است. هر کسی پیش
خودش فلان چیز و بهمان چیز و فلان وضع و
بهمان وضع را «ارزشمند» می شمارد.
ما در اغلب موارد با تضادها به شکل موضعی و
کوتاه مدت رویارو می شویم و تصمیمی می گیریم.
کارهای بسیاری داریم که باید انجام دهیم و مثلا امروز بهترین زمان برای انجام هر کدام از آنهاست، اما همین عصر نمی توان همه این کارها را با هم
انجام داد. پس باید تصمیمی بگیریم، دست به
گزینشی بزنیم که از کدام کار آغاز کنیم و کدام
کارها را به تأخیر بیندازیم، و کدام کارها را مثلا به
هفته های بعد موکول کنیم. معمولا برنامه ریزی ما همین شکل را به خودش می گیرد.