یکی از ویژگی های اصلی این همه مدیحه سرایی در این روزگار در باب عظمت بخشودن این است که تمام توجه معطوف منافعی است که بخشودن برای خود فرد بخشاینده به ارمغان می آورد و نه منافعی که عاید فرد بخشوده می شود. در چنین تصویری از بخشودن، اگر قربانی اعمال ستمگرانه حاضر به بخشودن نشود اسیر گذشته خودش می شود و زندگی اش همچنان تحت الشعاع تعرضی که به او شده و شخص متعرض قرار می گیرد.
در نگاه شفابخشانه به بخشودن، قربانی، به خاطر خیر خودش، نیاز دارد بر خطاهایی که بر او رفته است و بدی هایی که در حقش شده است فائق آید، و بخشودن است که به قربانی این توانایی را می دهد.
توصیه ای که معمولا می شود این است که به خیر و صلاح خود قربانی است که خطا کار را ببخشد. اما این توصیه همیشه راست و صادق از کار در نمی آید، و به هر صورت خیر و صلاح قربانی همیشه و در هر حال مهم ترین چیز در چشم خود قربانی هم نیست. علاوه بر این، این درک و برداشت شفابخشانه از بخشودن کمکی به ما نمی کند که درست بفهمیم که چرا بخشودن یک فضیلت است، و چرا بخشودن دشمن عملی بلندنظرانه و سخاوتمندانه به حساب می آید.
یک دلیل کاملا متفاوت برای حمایت از بخشودن این است که بخشودن شامل انسانیت و شفقت نسبت به خطاکار می شود. بسیاری از افراد فکر می کنند که بخشودن الگویی است برای چگونگی رفتار ما با همه هم نوعانمان، و خصوصا از این جهت تحسین برانگیز است که نسبت به کسی در پیش گرفته می شود که با ما بد کرده است و می توان به نحوی موجه از او نفرت داشت.
به نظر نیچه، بخشودن در تجلیات گوناگونش، کوشش خودمحورانه قربانی برای به زنجیر کشیدن خودپسندی جریحه دار شده اش است: کوششی برای تسکین دادن به جراحاتی که هم حاصل آن تعرض اولیه است، و هم حاصل آن تلخی هایی که احساس خشم و کینه در وجودشان به بار آورده است.
قربانی با این کار اهمیت و ارزش خودش را منکر می شود و لذا خودش را از فشار و لزوم تلاش برای مبارزه در راه اثبات عزت و کرامت نفس خویش، و امکان وارد آمدن صدمه های بعدی به خود می رهاند. اگر در این مبارزه شرکت نکنی پس امکان زخم برداشتن در این مبارزه هم از میان می رود. فرد بخشاینده در پناهگاهی پناه می گیرد که نهایتا چیزی جز توهم خودشیفته وار از خودبسندگی نیست.
انتقام معمولا شخصی و خصوصی است؛ انتقام با لذتی از تحمیل رنج بر فرد ستمکار توأم است؛ در انتقام معمولا و البته نه همیشه کیفر بیش از حد معمول و نامتناسب است. به عکس، عدالت امری عمومی است؛ در اجرای عدالت رعایت حد و حدود و تناسب در نظر گرفته می شود، و کیفر متناسب با جرم و منصفانه است؛ لذت بردن از تحمیل رنج بر فرد خطاکار هم به هیچ روی جایی در اجرای عدالت ندارد. عدالت مفهومی عمیقا اخلاقی است: اگر بنا بر انتخاب میان اجرای عدالت و بخشودن باشد، این انتخاب پایه های اخلاقی دارد و بنا به ملاحظات اخلاقی متفاوت صورت می گیرد، و انتخابی میان عملی اخلاقی و عملی خویشکامانه نیست که دلایلی نکوهیدنی نظیر میل به لذت بردن از انتقام جویی داشته باشد.