صحنه به دو قسمت مساوی تقسیم شده، بخش راست صحنه، دفتر روانشناس و بخش چپ، اتاق انتظار میباشد. در دفتر روانشناس، یک میز بزرگ و صندلی بزرگ گذاشته شده، اما طوری که میز پشت صندلی است. به جای این که صندلی پشت میز قرار بگیرد. پشت میز، پنجرهای باز قرار دارد که به جای این که بیرون را نشان دهد، یک دیوار سیاه را نشان میدهد. روی صندلی، انواع و اقسام کتابهای روانشناسی به زور روی هم جا داده شده که محتوایشان با نوعی فارسی عجیب که از چپ به راست خوانده میشود، تحریر یافتهاند. یک میز کوچکتر، آن طرفتر صندلی، روبهروی میز بزرگ قرار دارد. روی دیوارهای اتاق، چندین عدد تابلو عکس از روانشناس که سروته آویخته شدهاند. ساعتی بینشان که عقربههایش به جای این که پاد ساعت گرد معمول حرکت کنند، برعکس حرکت میکنند. حتی اعداد نشاندادهشده درون ساعت نیز به جای این که از یک شروع شده و با دوازده پایان یابند، به طرز عجیبی با بیست شروع شده و با دو تمام میشوند. ترتیبشان هم اشتباه است. بعد از بیست نه عدد نوزده، بلکه عدد پانزده میآید و یا هر عدد شانسی دیگری و به همین ترتیب الی آخر. در بخش چپ صحنه، سه عدد میز کوچک پشت به دیوار قرار دارند. جلویشان، یک صندلی کوچک که رویش بروشورهای تبلیغی و سرگرمکننده گذاشته شدهاند. نوشتههای روی شان دقیقا مثل کتابهای دفتر روانشناس عجیب و غریب است. بین میزها و دیواری که بخش چپ و راست صحنه را جدا میکند، یک دستگاه آبسردکن قرار دارد که بیشتر شبیه اجاقگاز است تا آبسردکن. هم در دفتر روانشناس و هم در ورودی سالن که در چپ صحنه است، دستگیرهشان از جنس چاقویی نیز و آغشته به خون است.
کتاب معمولی