گفت: «من کارگر بودم آقا. یعنی هستم. بعد از سال ۲۵، سه بار کتک خوردم: سال ۳۲، سال ۴۲، سال ۵۲. اولی اش وقتی بود که گلسرخی سه ساله بود و من تو آبادان بودم. تو دومی اش گلسرخی ده ساله بود، تو سومی اش گلسرخی بیست ساله بود، تو چهارمی اش گلسرخی سی ساله بود. گلسرخی را همان ماهی که به دنیا آمده بود کشتند. گفتند بیا این هم جشن تولدت. همین چهار سال پیش. من را کتک زدند. یک عده کف زدند، یک عده هم تف انداختند. من کارگر بودم. یعنی هستم.» اسماعیل گفت: «آقاجان، این حرف ها را بگذار وقتی رفتی خانه ات بزن.» مرد گفت: «من خانه ای ندارم آقا. از همان اولین باری که کتک خوردم فهمیدم دیگر خانه ای ندارم.» اسماعیل گفت: «پس شب ها کجا می خوابی؟» مرد گفت: «رو زمین.» اسماعیل گفت: «می دانم رو زمین می خوابی. ما هم رو زمین می خوابیم. هیچ کس رو هوا نمی خوابد. منظورم این است که...» مرد حرف اسماعیل را برید، گفت: «می دانم چی می گویید آقا. من هم همین را می گویم. می گویم آدم باید خانه داشته باشد. ولی چون من خانه ای ندارم و دوست دارم خانه ای داشته باشم، کتک می خورم.» اسماعیل گفت: «یعنی علت همه کتک هایی که خورده ای خانه بود؟»
«خطر برای من احضار شده بود. آرزویم آن را احضار کرده بود. چون روی آرزویم پافشاری می کردم. اما همان طور که دلم نمی خواست با آرزویم آرزوی کسی را نابود کنم، دلم نمی خواست کسی با آرزویش آرزویم را نابود کند. اما خود این هم که نمی خواستم آرزویم را کسی نابود کند آرزو بود. آرزویی که باید برای تحقق آن قدرت داشتم. قدرتی برابر یا حتی فراتر از قدرتی که آرزویم را (خواسته یا ناخواسته) تهدید به نابودی می کرد. کار همیشه وقتی خراب می شد که آرزوها (خواسته یا ناخواسته) به مرزهای هم تجاوز می کردند. زیاده خواه می شدند. اما واقعا زیاده خواه می شدند؟»
این کتاب واقعا عالی بود از خوندنش راضیم ممنون از آقای سیف الدینی
اغلب دهان به سختی اعتراف میکند، دل اعتراف میکند به زبان نمیراند.تلخ است اعتراف، سخت است شنیدن اعتراف از دهانی که باید بوی خوب بدهد و گل ببارد ازش.وقتی اعتراف میکرد احساس میکردم، گاهی بغض هایم اعتراف هایی بود که میخواستم بالا بیاورم ولی ترس نامش را مصادره میکرد.اعتراف سیف الدینی نامها را هویت دوباره داد.اعتراف نامه خوبی بود.سپاس سیف الدینی🌼
یک شاهکار وطنی . متاسفانه با اینکه دو بار جایزه مهرگان برده و کتاب سال انتخاب شده ولی هنوز نتونسته به جایگاه واقعی خودش برسه
شماره واتساپ ماهنامه تجربه: 09397319786
سلام میخوایم با نویسنده کتاب خم مصاحبه کنیم و کتاب شون و معرفی کنیم در ماهنامه تجربه.... لطفا ارتباط برقرار کنید بین ما و نویسنده
با سلام، شما میتوانید جهت دریافت اطلاعات نویسنده با انتشارات محترم نیماژ ارتباط برقرار کنید 🌸
از خواندن کتاب بسیار لذت بردم بدون کش و قوس و حاشیه اضافی. وقایع بسیار شفاف ترسیم شده بود و شخصیتهای داستان به خوبی پردازش شده بودند. و به رغم اشتباه یا گناهی که راوی بی نام داستان مرتکب شده بود هرگز احساس بدی نسبت به اون پیدا نکردم چه بسا حس نوع دوستیش ستودنی بود و البته تاوان سنگینی رو به ازای گناهش پرداخت کرد.