«در هر جماعت یکی هست که خود را در محل و موقع مناسب خویش احساس نمیکند، و این لزوما به این معنا نیست که او بهتر یا بدتر از دیگران است. لازم نیست که شخص فکر درخشان و یا شعور ناقص داشته باشد تا موجب تمسخر دیگران گردد؛ جماعت در اینکه یکی را برگزیند و وسیله تمسخر و مزاح خویش سازد صرفا از خواهش و میلی که به تفریح و سرگرمی دارد، پیروی میکند. در پریشانی و تنهایی باز به کتاب پناه برد. اکنون نیز مانند دوران کودکی به کتابهایی علاقهمند بود که زندگی را به شیوهای متفاوتتر از آنچه میدید وصف میکرد. داستانهای واقعی را، یعنی داستانهایی که با زندگی روزمرۀ مردم معمولی سروکار داشت خسته کننده و نادرست مییافت. بدیهی است که این داستانها گاهی اوقات او را سرگرم میداشتند اما بیشتر اوقات احساس میکرد که اینها را نویسندگان عیار و روباه صفتی نوشتهاند که میخواستهاند زندگی شاق و زشتی را که او این همه با آن آشنا بود، رنگ و روغن بزنند و بزک کنند.»
این رمان را اصلا نمیشناختم ولی بااطمینان به مترجم قوی اش گرفتم وازاطمینانم خوشحالم .شیرین وخاص بود .تورمانهای روسی تک بود وبینظیر
کتاب بینظیره فوق العاده زیبا وروان وخواندنی به شدت توصیه اش میکنم بخوانید ولذت ببرید