لئوناردو در اواخر نوامبر ۱۴۹۸ چنان از تنگدستی به جان آمد که نامه ای به دوک مورو نوشت. در مدارک باقیمانده از لئوناردو چرک نویسی از این نامه به دست آمده است. این پیش نویس حاوی جملات ناتمام و فاقد رابطه درونی با یکدیگر است و به من من محجوبانه و ناشیانه مردی شباهت دارد که از فرط شرم و بیچارگی حتی شیوه التماس و گدایی را هم از یاد برده است: «سینیوره، خوب می دانم که عالیجناب مشغولیات بسیار مهم تری دارد؛ اما در عین حال خوف آن دارم که سکوتم موجبات خشم حامی بزرگوارم را فراهم آورد؛ و از این روست که بی پروا به خود جرئت می دهم وضعیت اضطراری و نیازهای اندکم را یادآوری کنم و توجه شما را به عواقب هنری که به سکون و تعطیل محکوم شده، جلب کنم...
«دو سال است که حقوقی دریافت نکرده ام. سایرینی که در خدمت آن عالیجناب انجام وظیفه می کنند، درآمدهای جانبی و ذخیره مالی دارند و می توانند مدتی صبر کنند و منتظر بمانند. اما من و هنرم، هنری که راستش را بخواهید با کمال میل حاضرم آن را با شغل پردرآمد و نان و آبداری عوض کنم...
«زندگی من وقف خدمت به آن عالیجناب است و من همیشه و روز و شب آماده اطاعت از فرمان های شما هستم... «در مورد تندیس اصلا سخنی به میان نمی آورم، چون درک می کنم که فعلا زمان...»
خواندن زندگینامه افراد موفق و حتی افراد غیر موفق برای همه ما لازم است. اما واقعا چه فایده مهمی برای ما دارد؟