کتاب «مغاک سن سباستین» دومین رمان درخشان از «مارک هیبر» نویسندهی امریکایی است. در این اثر نویسنده اهمیت نقد و منتقد هنری را با زبانی کمیک مطرح کرده است.
یکی از تفاوتهای هنر و دیگر رشتههای مطالعاتی، مبحث نقد و اهمیت آن در بازتولید و شناخت اثر هنری است. مارک هیبر با اشراف به این موضوع رمانی جذاب و پرکشش طراحی کرده است و جهان دو منتقد حرفهای را ترسیم کرده است. راوی رمان «مغاک سن سباستین» یک منتقد هنری پا به سن گذاشتهی امریکایی و مشهور است که تا پایان داستان نام او مطرح نمیشود. از زاویهی دید همین راوی است که زوایای درونی اندیشهی یک منتقد نمایش داده میشود. اشمیت دوست و رفیق اتریشی راوی است که از زمان دانشگاه به واسطهی علاقه به هنر و مباحث نظری و نقد، رفاقتی عمیق با راوی پیدا کرده است. در همان سالهای جوانی تصویر یک نقاشی قدیمی از کنت هوگو بکنبائر، به نام «مغاک سن سباستین» نظر دو دوست را جلب میکند و زمینهای برای بحث و نظریهپردازی در دو یا سه دهه را برای آنها فراهم میکند. نگاه موشکافانهی راوی با اشمیت تفاوتهای بنیادینی پیدا میکند و همین امر باعث اختلافات و مشاجرات نظری بین آنها میشود.
حالا پس از گذشت سالها، راوی از اشمیت ایمیلی دریافت میکند که در آن از او خواسته شده به برلین سفر کند. اشمیت واپسین لحظات عمرش را سپری میکند و امیدوار است بتواند برای یکبار دیگر دوست قدیمیاش را ببیند.
شروع سفر راوی همراه با مرور گذشته است و فلشبکهایی که استادانه در داستان قرار گرفتهاند، باعث گسترش هنرمندانهی روایت در ذهن مخاطب میشوند.
به نظر میرسد مارک هیبر در این اثر موضوع نقد و منتقد را مورد بررسی قرار داده است و با روایتی کمیک و گاها تند، پدیدهی نقد هنری را مورد نقد دوباره قرار داده است. نقاشی که تمام این سالها یکی از آثارش باعث جدایی دو رفیق از هم شده است و به واسطهی بررسیهای دقیق و موشکافانه فردی مهم و تأثیرگذار در نظر گرفته شده است، یک عیاش و منحرف جنسی بوده است که چندان هم از وجاهت عمومی برخوردار نبوده است. همین موضوع وجه کمدی و نیش تلخ آن را در رمان تقویت میکند و در نهایت خواننده را به فکر فرومیبرد.
رمان «مغاک سن سباستین» دومین اثر مارک هیبر اثری کمیک و منتقدانه است که میتواند برای مخاطبان جدی نظریه و نقد ادبی جالبتوجه باشد.
کتاب مغاک سن سباستین