کتاب جمشید خان عمویم

Jamshid Khan, my uncle
که باد همیشه او را با خود می برد
کد کتاب : 14059
مترجم :
شابک : 978-6003672000
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 136
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

عمویم جمشید خان
Jamshid Khan, my uncle
مردی که باد همواره او را با خود می برد
کد کتاب : 38131
مترجم :
شابک : 978-9642439218
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب جمشید خان عمویم اثر بختیار علی

"جمشید خان عمویم، که باد همیشه او را با خود می برد" اثری است به قلم "بختیار علی" که با ترجمه ی "مریوان حلبچه ای" موفق شده جوایز متعددی را از آن خود کند. این رمان جذاب به قلم یکی از نویسندگان کرد معاصر، قصه ی مردی به نام جمشیدخان را روایت می کند که در نتیجه ی رخدادهای قصه، چنان لاغر و نحیف گشته که حتی باد هم می تواند او را با خود ببرد. راوی قصه، برادرزاده ی جمشیدخان، یعنی سالارخان است، که داستان زندگی عمویش را روایت می کند. جمشیدخان در دوران نوجوانی، اسیر دست بعثی ها شده و شکنجه های روحی و جسمی آنان باعث شده که او به حدی از لاغری برسد که باد بتواند او را جا به جا کند؛ هر دفعه ای که این اتفاق رخ می دهد، جمشید خان از نظر فکری و روحی هم دگرگون شده و بخشی از حافظه ی خود را از دست می دهد.
"بختیار علی" داستان "جمشید خان عمویم، که باد همیشه او را با خود می برد" را با سبک رئالیسم جادویی به نگارش درآورده و در آن از اسامی غیرمعمولی هم بهره برده است؛ آنچه می توان از این رمان برداشت کرد این است که در صورت نداشتن یک خط فکری مشخص، باد حوادث، شما را به سمت و سوهای مختلفی خواهد برد و این محکم نبودن در عقیده و حزب باد بودن، می تواند برای فرد گران تمام شود. "جمشید خان عمویم، که باد همیشه او را با خود می برد" یک کتاب نمادین اجتماعی و فلسفی است و کار آن به چالش کشیدن عقاید و افکار خوانندگان است؛ بنابراین تمام کسانی که به دنبال یک رمان قابل تامل با داستانی جذاب می گردند، مخاطب این قصه ی درخشان از "بختیار علی" می باشند.

کتاب جمشید خان عمویم

بختیار علی
"بختیارعلی" رمان نویس، شاعر و نظریه پرداز اندیشمند کرد عراقی است. او در سال 1960 در شهر سلیمانيه ی کردستان عراق چشم به جهان گشود و در همانجا تحصیلات مقدماتی و متوسطه را به پایان رساند وسپس در دانشگاه های شهرهای " سلیمانیه " و " هولیر "(اربیل) به تحصیل در رشته زمین شناسی پرداخت تا اینکه در تظاهرات دانشگاه سلیمانیه درسال ۱۹۸۳ مجروح شد. بدین ترتیب بود که دانشگاه را رها کرد وتمام وقت خود را صرف آفرینش ادبی کرد. در همان سال بود که قصیده ی " سرزمین " که قدیمی ترین قصیده از مجموعه قصیده های او می با...
قسمت هایی از کتاب جمشید خان عمویم (لذت متن)
توی دنیا هیچ شغلی مطمئن تر از قاچاق انسان نیست تا وقتی که آدما مثل حالا غمگین باشن، مدام به فکر فرار از خاک خودشون می افتن. این که آدما خیال می کنن توی یه جای دیگه خوشبخت میشن، یه نوع مشکلیه که از باباآدم برامون مونده.

در اوایل سال ۱۹۷۹ که جمشیدخان برای نخستین بار دستگیر شد، هفده ساله بود. آن روزها بعثی ها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب و دستگیری و شکنجهٔ کمونیست ها را گذاشته بودند، کمونیست هایی که کمی پیش تر، از هم پیمانان اصلی «انقلاب و رهبری آن» به شمار می آمدند. هیچ کدام از ما به درستی نمی دانیم که جمشیدخان کی و چگونه کمونیست شد، به ویژه این که در ایل و تبار ما تاکنون کسی چپ نشده بود. آن گونه که می گویند جمشیدخان در برابر شکنجه ها و آزارهای سخت زندان، مقاومت قهرمانانه و بسیار بی نظیری از خود نشان داده و هیچ چیز را فاش نکرده بود، طوری که جلادان رژیم با دیدن این شجاعت افسانه ای، برای گرفتن اعتراف از او هر روز روش های تازه تری را به کار می گرفتند، بی آن که به چیزی دست یابند. بعثی ها جمشیدخان را مدتی در زندان های معروف و هولناک عراق می گردانند. شاید دلیل اصلی ضعیف شدن جثهٔ جمشیدخان و از دست دادن وزنش، به همین موضوع شکنجه های طولانی مدت و گرسنگی بی امان در زندان های مختلف برمی گردد. هم بندهای جمشیدخان از کاهش نامعمول و ناگهانی وزن او سخن می گویند. من چهرهٔ او را پیش از دستگیری اش به سختی به یاد می آورم. آن چند عکس دوران پانزده و شانزده سالگی او، چهرهٔ مرد کوتاه قدی را نشان می دهند که کمی متمایل به چاقی است. او جوانی لاغر و تکیده نبود، بلکه پسری بود با گونه هایی برجسته، از همان هایی که لبخندشان نشان از کودکی سالم و تندرست دارد. آن هایی که در آن سن وسال و پیش از دستگیری اش او را می شناختند، می گویند آن چه در آن زمان جمشیدخان را به سمت کمونیسم سوق داد.