کتاب رویا

The Dream
  • 15 % تخفیف
    395,000 | 335,750 تومان
  • موجود
  • انتشارات: افق افق
    نویسنده:
کد کتاب : 14346
مترجم :
شابک : 978-6003534865
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 384
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1888
نوع جلد : زرکوب
زبان کتاب : انگلیسی
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب رویا اثر امیل زولا

رمان رویا اثر امیل زولا شانزدهمین جلد از مجموعه ی روگن- ماکار است که داستان آن بین سال های 1860 و 1869 می گذرد. رویا داستان عاشقانه ی ساده ای است از دختر یتیمی به نام آنژلیک که توسط یک زن و شوهری گلدوز ، به نام آقا و خانم هوپر به فرزندی گرفته می شود. آنژلیک شیفته داستانهای مقدسین و شهدا - به ویژه سنت آگنز و سنت جورج است. رویای او این است که توسط یک شاهزاده ی خوش تیپ نجات پیدا کند و تا ابد سعادتمندانه زندگی کند ، درست همانطور که شهدای باکره ایمان خود را پیش از آنکه نجات داده شوند و با عیسی در بهشت ازدواج کنند بر روی زمین به بوته ی آزمایش گذاشتند.
رویای او زمانی تحقق می یابد که عاشق فلیسین اوتکور ، آخرین نفر در خانواده ای قدیمی از شوالیه ها ، قهرمانان و اشراف در خدمت مسیح و فرانسه می شود. پدر او ، ، به دلایل شخصی ای که در ادامه ی داستان آورده می شود با ازدواج آنها مخالفت می کند. آنژلیک بیمار می شود و ...
با انکه رویا در ظاهر شبیه قصه های پریان است، این اثر بسیاری از مضامین بارز زولا ، به ویژه تعارض وراثت و محیط زیست ، بین معنویت و نفسانیت، بین قدرتمندان و ضعیفان رابه خوبی نشان می دهد. رویای آنژلیک در آن واحد هم واقعیت و هم توهم است و این تعامل نیروی محرک رمان را فراهم می کند. مهمتر از همه ، این رمان همانطور که خود زولا آن را توصیف کرده است ، "شعری از اشتیاق" است که ابعاد نبوغ شعری او را به نمایش می گذارد.

کتاب رویا

امیل زولا
امیل زولا، زاده ی ۲ آوریل ۱۸۴۰ و درگذشته ی ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۲، رمان نویس، نمایشنامه نویس و روزنامه نگاری فرانسوی بود. او مهم ترین نماینده ی مکتب ادبی ناتورالیسم و عاملی مهم در گسترش تئاتر ناتورالیستی بود. زولا نویسندگی را در سبک عاشقانه آغاز کرد. او قبل از دستیابی به موفقیت به عنوان نویسنده، به عنوان کارمند در یک شرکت حمل و نقل کار می کرد و پس از مدتی در بخش فروش یک نهاد انتشاراتی مشغول به کار شد. زولا همچنین برای روزنامه های سیاسی مطلب می نوشت. او در سال ۱۸۶۷ و هنگامی که در کار روزنامه نگاری فع...
قسمت هایی از کتاب رویا (لذت متن)
دختر جوان نفسش را حبس کرد و جوابی نداد. جز میلی شدید به تنهایی، تنها عامل تسلی دردش، چیزی حس نمی کرد. هر نوع دلداری یا نوازشی از سوی مادرش او را می رنجاند. مادرش را پشت در مجسم می کرد، از کشیده شدن ملایم پاهایش روی سنگفرش حدس می زد که پابرهنه باشد. دو دقیقه گذشت و او را همچنان همان جا احساس می کرد، دولا، گوش به در چوبی، در حالی که لباس های به هم ریخته اش را با دستان زیبایش جمع می کرد.

هوبرتین که دیگر چیزی نمی شنید، حتی صدای نفسی، جزئت نکرد دوباره صدا بزند. مطمئن بود که آه و ناله هایی شنیده است؛ اما اگر کودک سرانجام به خواب فرو رفته بود، چه دلیلی داشت بیدارش کند؟ یک دقیقه دیگر هم منظر ماند، منقلب از غمی که دخترش پنهان می کرد و او به گنگی حدس می زد؛ وجود خودش نیز سرشار از احساسی پرعطوفت بود. بعد تصمیم گرفت همان طور که بالا آمده بود پایین برود، با دست هایی آشنا به هر پیچ و خم، بی آنکه در آن خانه تاریک جز خش خش خفیف پاهای برهنه اش صدایی پشت سر باقی بگذارد.

آنگاه آنژلیک نشسته وسط تخت خود گوش فرا داد. سکوت مطلق طوری حکم فرما بود که فشار ناچیز پاشنه ها را در آغاز هر گام تشخیص می داد. در پایین، در اتاق باز و از نو بسته شد؛ سپس، متوجه زمزمه ای شد که به سختی به گوش می رسید، پچ پچی محبت آمیز و غم بار، لابد حرف هایی که پدر و مادرش درباره او می زدند، ترس هایشان، آرزوهایشان؛ و این پچ پچ تمامی نداشت، با آنکه بی شک چراغ را خاموش کرده و دراز کشیده بودند.