داستانی روایت شده از تقدیر... به طور مختصر و روان نگارش شده است.
اثری قابل توجه ... من می توانم به ستایش این کتاب فکر کنم و اینکه می گویم مناسب است که به عنوان یک بنای یادبود النی گتوزویانیس بایستید.
مادرم، برخلاف هکوبا، واپسین دم زندگی را به نفرین شکنجه گران خود نگذراند، بلکه چون آنتیگون توانست دلیرانه با مرگ روبه رو گردد، زیرا وظیفه اش را نسبت به کسانی که دوست شان می داشت انجام داده بود. سوفوکل از زبان آنتیگون به مردی که او را به مرگ محکوم کرده بود و عمو و پادشاه او بود می گوید: «در سیرت من نفرت نیست، عشق است». سیرت النی گاتزویانیس نیز این بود و کاتیس با کشتن او سیرت او را از بین نبرد. همانند درخت توتی که پس از ویرانی خانه ی ما هنوز در حیات پا برجاست، عشق مادرم در ما فرزندان ریشه دوانده، از ما در نوه هایش نیز شکوفا گشته است.
باز هم قربانیان سوسیالیسم مارکسیسم و چپ...بسیار عالی بود
بی نظیر بود یکی از بهترین زندگینامه هایی که خوندم
فوق العاده بود... بیان شیوا +توصیفهای خوب.... تلخ و غمگین 👏👏
عبرت آموز و زیبا، نشان دهنده زشتیهای هر گونه جنگی با هر ایدئولوژی ومرامی
جنگ اگه متجاوزانه باشه آری بسیار زشت و قبیح است ولی اگه همین جنگ مدافعانه باشه بسیار زیبا و پسندیده است .یعنی اون جنگی که دشمن به تو تجاوز کرده و تو از دین و ناموس و از آرمان هات و ارزش هات دفاع بکنی .این جنگ خیلی قشنگ است ولی اگه اینجا تو متجاوز باشی این جنگ خیلی زشت و بد است.
تلخ دردناک عبرت آموز و مفید توصیه میکنم به مطالعه چنین زندگی نامه ای که به صورت داستانی جذاب روایت شده است