می دانیم که از دید نظری، هر بازیگر باید هر روز هنر خود را به نقد بکشد مثل نوازندگان پیانو، رقصنده ها و نقاشان و اگر این کار را نکند دور نیست روزی که دچار جمود شود و بیش از پیش کلیشه ها را به کار گیرد و در سرازیری زوال بیفتد. ما این را می دانیم،با این همه در جستجوی بی وقفه خون تازه و سرزندگی جوانی تلاش چندانی نمی کنیم. البته به استثنای چند تن از مستعدترین آدم ها که طبعا بیشترین بخت و اقبال هم نصیبشان می شود و بیشترین وقت را هم صرف می کنند.
گروتفسکی یگانه است.
چرا؟
چون تاجایی که من می دانم، پس از استانیسلاوسکی ، تنها گروتفسکی به گونه ای عمیق درباره ماهیت، پدیده و معنای بازی بازیگر و درباره ماهیت و علم فرایندهای ذهنی، بدنی و احساسی به مطالعه پرداخته است.
او تئاتر خود را به حق یک آزمایشگاه می نامد. تئاتر او یک مرکز پژوهشی است؛ تنها تئاتر پیش رو که در آن نه بی چیزی عیب است و نه بی پولی عذری برای روش های نامناسب. روش هایی که خود به خود هر تجربه ای را به تباهی می کشند. در تئاتر گروتفسکی، مثل هر آزمایشگاه حقیقی دیگری، تجربه ها از اعتبار علمی برخوردارند؛ چرا که شرایط اساسی کار در آن ها مراعات شده است. درتئاتر گروتفسکی از محدودیت زمانی خبری نیست و هر چه هست تمرکز مطلق گروهی کوچک است. بنابراین، اگر یافته های او برای شما جالب است، باید به لهستان سفر کنید.