گریه نکن خواهرم. در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی!
آن دوره که مردم به شرابا طهورا دسترسی پیدا می کردند و می خوردند و حافظ می شدند، گذشت. حالا باید شرابا باروت قورت بدهند. آن وقت ها که مردم لب جوی آب می نشستند و گذر عمر را می دیدند و دلی دلی می کردند و از تمام نعمت های دنیا، یک گلعذار بسشان بود، گذشت. راستی، اسم نعره هایی که آدم از ته دل بر می آورد چه بود؟ کلمه ای بود که به این جور فریاد می خورد... باید لغتی باشد که معنای سوراخ کردن بدهد. یعنی آدم اگر نتواند در برابر سیل و صاعقه و سیلی زندگی آن جور فریاد را بزند، دلش سوراخ می شود.
مک ماهون رو به زری ادامه داد: خوب که فکرش را می کنم می بینم همه ی ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباب بازی هایمان دل خوش کرده ایم. وای به روزی که دلخوشی هایمان را از ما می گیرند، یا نمی گذارند به دلخوشی هایمان برسیم. بچه هایمان، مادرهایمان، فلسفه هایمان... مذهبمان...