این مرگ چیست که حضورش آدم را به مرور زندگی اش وا می دارد؟ انگار زندگی در پیش چشم هایش رژه می رود و آدم از خودش می پرسد: من در این زندگی چه کرده ام؟ نمی پرسد چه خواهم کرد؟ چرا که نمی داند کی نوبت او می رسد.
باید همت داشت و ترس و حسد را از خود دور کرد و از نو شد سلیم عاشق. سلیم با طمأنینه! بایستی همه چیز را به صورت فضیلت درآورد! از ترس، شهامت و از حسد، بزرگواری آفرید! طفلک هستی، آن شب که قصه ی بابک خرم دین را می گفت، نظیر همین حرف ها را زده بود. همین گونه حرف و سخن ها، هنرمندی ها و لیاقت ها بود که مرا دلباخته اش کرده بود؛ وگرنه آدم عاقل زن عاشق نمی گیرد. دختر پا به سن گذاشته نمی گیرد، تا قدسی بگوید: دختر ترشیده.
آن گاه که خداوند به شیطان، ملک مقربش، فرمان داد که آدم را سجده کند، شیطان نافرمانی کرد و گفت: «جز تو کسی را سجده نخواهم کرد»، و خداوند شیطان را از بارگاهش راند. شیطان گفت: «وقتی مرا می رانی یا آزار می دهی، آیا به من نگاه خواهی کرد؟» و خداوند گفت: «آری.» سلیم، شیطان را از بارگاهش رانده بود اما می دانست و خوب هم می دانست که بارها و بارها به او نگاه خواهد کرد.
میخواستم فقط سووشون رو تو کتابخونم داشته باشم،ولی با خوندن تعریف این کتاب،دوجلد دیگه هم باید بخرم. ممنونم خیلی زیاد از عوامل ایران کتاب بخاطر معرّفی مختصر ومفید کتابهای مجموعشون.
ساربان سرگردان جلد دوم کتاب جزیره سرگردانی هست. در این کتاب سرگردانی، دغدغه و نگرانیهای شخصیتهای داستان که در واقع نمونه هایی از افراد جامعه هستند به خوبی توصیف میشه. در ادامه کتاب جزیره سرگردانی حتما این کتاب باید خوانده بشه تا تصویری کامل از شخصیتهای داستان داشته باشیم.