کتاب فرانکلین قهر می کند

Franklin runs away
کد کتاب : 15099
مترجم :
شابک : 978-6008148098
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2001
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب فرانکلین قهر می کند اثر شارون جنینگز

در این کتاب جذاب از مجموعه داستان های فرانکلین، که از روی آن نمایش تلویزیونی نیز ساخته شده است، فرانکلین نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد. او نمی تواند لبخند بر لبان خواهرش بیاورد، فراموش می کند که دوچرخه اش را کناری بگذارد، او به خاطر صحبت در کلاس سرزنش می شود و از همه مهم تر، به نظر می رسد که دوستانش هیچ اهمیتی به این وضع نمی دهند. تنها و سرخورده، "فرانکلین قهر می کند" و وسایل خود را جمع می کند و به دنبال یافتن خانواده و دوستان جدید می رود. اما وقتی قدم در این مسیر می گذارد، متوجه می شود که تنها خانواده و دوستانی که او واقعا می خواهد و دوستشان دارد، همان کسانی هستند که او تنهایشان گذاشته است.
"فرانکلین قهر می کند" نوشته ی "شارون جنینگز" یکی از داستان های خوب این مجموعه است. در شروع قصه، اوضاع فرانکلین خیلی خوب نیست. به نظر می رسد همه چیز برای او بد پیش رفته است. بنابراین تصمیم می گیرد از این وضع فرار کند. در مسیری که راه می رود، شروع به فکر کردن و به خاطر آوردن تمام کارهایی که با والدینش، خواهر کوچکش، دوستانش و معلمش انجام داده، می کند و می فهمد که دیگر نمی خواهد فرار کند. این امر به کودک کمک می کند تا بفهمد که فقط به دلیل یک لحظه ی بد، یا یک صبح ناخوشایند و... نباید سرخورده شود و باید بداند که در نهایت همه چیز به خوبی پیش می رود.
"فرانکلین قهر می کند" نوشته ی "شارون جنینگز" از طرحی استوار برخوردار است و علاوه بر این، تصاویر زیبای آن کودکان را بسیار سرگرم خواهد کرد.

کتاب فرانکلین قهر می کند

شارون جنینگز
شارون جنینگز بیش از شصت کتاب برای جوانان نوشته است- کتاب های تصویری، کتاب های فصل، رمان هایی برای خوانندگان بی میل، رمان های طبقه متوسط و فیلمنامه ها.او که در تورنتو، کانادا مستقر است، تدریس نوشتن در دانشگاه رایسون را انجام می دهد، به عنوان ویراستار آزاد و داوری نسخه خطی فعالیت می کند و کارگاه ها و سخنرانی هایی را در سراسر کشور برگزار می کند.
قسمت هایی از کتاب فرانکلین قهر می کند (لذت متن)
مادر فرانکلین از باغچه کنار خانه شان با صدای بلند گفت: یک دقیقه دیگر به داخل اتاق می آیم. فرانکلین با ناراحتی کره، مربا و نان را برداشت و یک ساندویج بزرگ برای خودش درست کرد. وقتی مادرش فرانکلین را پیدا کرد که او همه چیز را نامرتب و به هم ریخته کرده بود. این بی نظمی باعث ناراحتی مادر شد و او در این مورد به فرانکلین تذکر داد. فرانکلین مثل همیشه به مادرش قول داد که همه چیز را تمیز و مرتب کند. امّا مادرش با ناراحتی گفت: «وای فرانکلین، لطفا همین الان از این از این اتاق بیرون برو، تا این جا را مرتب کنم. » و...