1. خانه
  2. /
  3. کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

4.5 از 1 رأی

کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

Autumn evening
٪15
98000
83300
درباره فریدریش دورنمات
درباره فریدریش دورنمات
فریدریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه (۱۵ دی) ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذله‌گو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که می‌سرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاش جو داده بودند. تأثیر ویژگی‌های این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنان‌که این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشته‌های این نمایشنامه‌نویس شهیر می‌توان مشاهده کرد.
دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرح‌های او آشکارا نشان می‌دهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمان‌های جنایی هم می‌نوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب مشکلات تئاتر را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامه‌های رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد، چنان‌که موفق شد مشکلات مالی خانواده را که شامل همسر و سه فرزندش می‌شد از این راه تا حدود زیادی حل کند.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غم‌انگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار می‌بیند که احساس می‌کند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه می‌زند و به بیان درونیات خود با خداوند می‌پردازد.
دسته بندی های کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری
قسمت هایی از کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری

نویسنده: در نظر طبقات عادی مردم، ما نویسندگان از قدیم، از نظر اخلاقیات، هیولا محسوب شدیم !.... ولی همیشه این طور نماند. اول دنیا از ما وحشت کرد. ولی به مرور زمان فقط به همین علت که ما انسان های وحشی ای هستیم ، به ما علاقه مند شد. ما از نظر مرتبه اجتماعی چنان ترقی کردیم و شاخص شدیم که به دیده مافوق بشر نگاه مان می کردند... دادستان: من شما را زجر نمی دهم. شما خودتان، خودتان را زجر می دهید... برای شما مهم این است که بدانید آیا کسی را کشته اید یا نکشته اید. انسان اغلب آدم می کشد بدون این که خودش متوجه بشود... شما از حقیقت می ترسید.

نظر کاربران در مورد "کتاب غروب روزهای آخر پاییز و پنچری"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

پیشنهاد میکنم . کتاب دارای 2 نمایشنامه کوتاه ست ، هردو بی نظیر و عالی . سبک معمایی نمایشنامه اولی خیلی زیاد به یاد نمایشنامه نوای اسرار آمیز امانوئل اشمیت انداخت (پس اگر این یکی رو دوست داشتید حتما این 2 نمایشنامه رو دوست خواهید داشت ) کلا میشه گفت این 2 نمایشنامه برای کسایی نوشته شده که دنبال متعجب و شگفت زده شدن در یک اثر هنری میگردند .(پس از پیچ و خم‌های داستان لذت کافی رو ببرین ) ترجمه نشره قطره هم خیلی خوب بود . سیر و روند داستان هردو ضرب آهنگ سریعی داره و اصلا کسل کننده نیست و یکسره هردو رو تموم میکنید . به نمایشنامه دومی علاوه بر بخش داستانی ، از سمت یه پند اخلاقی نیز توجه کنین .

1403/07/18 | توسطامیر م - کاربر سایت
2
|