سانین مدتی در اتاق راه رفت، بعد پشت میز نشست، ورق کاغذی برداشت و آن را سیاه کرد... به یاد قامت زیبای جما در چارچوب پنجره ی تاریک افتاد که چگونه در روشنایی ستارگان نمایان و برجسته بود، ذولفش که از وزش باد افشان و آشفته بود، دست مرمری اش که به دست خدایان المپ شباهت داشت و در آن لحظه، سنگینی گوارای آن را روی شانه اش حس می کرد... بعد گل سرخی را که جما برایش انداخته بود برداشت و به نظرش رسید که از گلبرگ پژمرده ی آن بوی دیگری جز بوی معمولی گل به مشامش می رسید...
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
رمان «پدران و پسران» نام «تورگنیف» را در کنار برترین نویسندگان روسیه در قرن نوزدهم قرار داد.
داستانی معمولی با موضوع عشق، فداکاری و خیانت