آدم منتظر است آن نخ کشیده شود که نمی شود، یا اگر اتفاقا آرواره اش کمی باز شود فقط برای گفتن واژه ای اسفناک است تا بفهمید دیده نشده اید و تمام آن اداواطوارهایی که برایش ریخته اید هدر رفته اند؛ واژه ای که می گوید پاسخ سوالی است که چهار روز پیش تر از او کرده اید؛ و پس از گفتن آن آرواره اش مجددا جمع و بسته می شود.
دنی دیدرو در سال 1713 در لانگر، شهرستانی در شمال شرقی فرانسه به دنیا آمد. پدرش استادی چاقو ساز از طبقه ی متوسط بود و امید داشت پسرش روزی به کسوت کشیشان درآید. دنی در مدرسه ی بوعیان لانگر با نویسندگان یونانی و لاتینی عهد باستان آشنا شد و فرهنگ کلاسیک در اندیشه اش، همراه دل بستگی به تعالیم امانیستی آیین سخنوری، زیبایی شناسی و اخلاقیات، ریشه در همین آموزش ها داشته است. پس از طی دوره ی شور وشوق و جذبه ی مذهبی؛ مانند بسیاری دیگر از جوانان بلندپرواز شهرستانی برای ادامه ی تحصیل قصد سفر به پاریس کرد. پدر، پسر ناسازگارش را شخصأ به پایتخت برد و دنی در سال ۱۷۳۲ از دانشگاه پاری فارغ التحصیل شد.