کتاب دختران نحیف

The Girls of Slender Means
کد کتاب : 15692
مترجم :
شابک : 978-9643519674
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 151
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1963
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب دختران نحیف اثر میوریل اسپارک

کتاب «دختران نحیف» رمانی است که در سال 1963 توسط نویسنده انگلیسی موریل اسپارک نوشته شده است.
دختران نحیف توسط آنتونی بورگس به عنوان یکی از بهترین رمان های مدرن در ساندی تایمز لندن انتخاب شد ، رمانی کاملا جذاب و عالی از میوریل اسپارکو.

این کتاب به گروهی از دختران می پردازد که در سال 1945 در لندن پس از جنگ زندگی می کنند ، و در یک خوابگاه یا خانه گروهی زندگی می کنند. در حال حاضر ، یکی از شخصیت ها ، جین رایت، در تلاش است تا با تمام دختران دیگری که در باشگاه May of Teck با او بودند تماس بگیرد ، تا آنها را از اتفاقی که قرار است رخ دهد آگاه کند.

موریل اسپارکو (1918–2006) رمان نویس ، داستان نویس و شاعر پرکار اسکاتلندی بود که سبک کمدی سیاه او را به یکی از متمایزترین نویسندگان قرن بیستم تبدیل کرد. اسپارک پیش از انتشار اولین رمان خود در سال 1957 در ادینبورگ بزرگ شد و به عنوان دبیر فروشگاه بزرگ ، نویسنده مجله های تجاری و سردبیر ادبیات کار می کرد.. اسپارک در سال 1993 به عنوان یک امپراتوری بریتانیا شناخته شد.

کتاب دختران نحیف

میوریل اسپارک
میوریل اسپارک، زاده ی 1 فوریه ی 1918 و درگذشته ی 13 آپریل 2006، رمان نویس، نویسنده ی داستان کوتاه، شاعر و مقاله نویس اسکاتلندی بود. او در ادینبورگ به دنیا آمد و در مدرسه ی دخترانه ی جیمز گیلسپی تحصیل کرد. اسپارک سپس در کالج هریوت وات، دوره های مکاتبات تجاری و خلاصه نویسی را گذراند. وی سپس برای مدت کوتاهی به تدریس زبان انگلیسی روی آورد و بعد از آن به منشی گری در یک فروشگاه مشغول شد.اسپارک، نویسندگی را به طور جدی با شعر و نقد ادبی آغاز کرد. او در سال 1954 به کلیسای کاتولیک پیوست که خودش این اقد...
قسمت هایی از کتاب دختران نحیف (لذت متن)
مدت ها در کشورهای شرق دور جاسوسی کرده و در تمام مأموریت هایش موفق و پیروز شده بود. اسمش را که به زبان می آوردند پشت جاسوس های بزرگ و مشهور جهان مثل بید می لرزید. با اینکه دوران خدمتش پایان یافته و موقع بازنشستگی اش رسیده بود، نمی خواستند او را به این افتخار نائل سازند، ریچارد خیلی دست و پا زد از انجام خدمت معافش کنند، اما فایده نداشت و برای انجام کار مهمی که غیر از اون، از هیچ کس ساخته نبود ریچارد را به ترکیه فرستادند. ریچارد ولینگ که اسم مستعار و علامت شناسایی او بود، قبل از اینکه به کشوری برود زبان آن کشور را خوب یاد می گرفت، با آداب و رسوم آن ملت کاملا آشنا می شد و با استعداد عجیبی که در یاد گرفتن زبان و تقلید لهجه های مختلف داشت! هیچ کس نمی توانست از ظاهرش حدس بزند هموطن او نیست.

پس از اینکه چند ماهی در ترکیه ماند و زبانش تکمیل شد به فکر ازدواج با یک زن ترک افتاد. برای یک جاسوس ازدواج با زن ها در هر کشور خیلی مفید است، در عین حال که زبانشان تکمیل می شود بهترین وسیله ای است که داخل خانواده ها بشوند و کمتر مورد سوءظن قرار گیرند. ریچارد پس از کمی جست وجو یک زن خیلی خوشگل پیدا کرد. همهٔ کارها روبه راه شد، فقط پدر و مادر دختره پایشان را توی یک کفش کردند و گفتند: «داماد باید مسلمان بشه.» از نظر ریچارد مسلمان شدن یا یهودی و مسیحی بودن فرقی نداشت، تنها از «ختنه» شدن می ترسید... اما چاره نبود، به خاطر انجام وظیفه جاسوس ها باید دردها و مشکلات بدتر از این را هم تحمل کنند...

سنّت اسلام جاری شد و اسم ریچارد را هم به «رشاد» تبدیل کردند. مسلمان شدن ریچارد و رفت وآمد او با خانواده های ترک آقای رشاد را عوض کرد. وقتی به اخلاق و رفتار مردم نجیب و شرافتمند ترک خوب آشنا شد، فهمید در دنیا غیر از انجام وظیفه و مقررات خشک و خالی احساس عاطفه و انسانیت هم در میان خیلی از افراد و قبایل جهان وجود دارد.