در میان آشنایان دوران نوجوانی من انسان عجیبی بود که داستان برای ارزش آن را دارد که از چنگال فراموشی رهانده شود تا آنجا که توان داشتم کوشیدم دست کم بخشی از رویدادهای نادر و واکر اقیانوس پاترا در ارتباط بود مطابق با واقعیت بازگو کنم. آنطور که مشابهی یک شاهد عینی است در حین نگارش با بدنه ی غریبی روبه رو شدم: در حالی که رویدادهای از سر گذرانده ام را با دقت روی کاغذ می آوردم، ناخواسته و به گونه ای نامحسوس به توصیف صحنه هایی پرداختم که امکان ندارد خود شاهد وقوعشان بوده باشم و مسلما شرح آنها را از زبان کسی هم نشنیده ام. همگان بی خواهند برد که چگونه حضور پاترا موجب شد در سراسر یک سرزمین، به نیروی تخبل، پدیده هایی بس نادر بروز کنند، نیز بینی اسرار آمیز من هم به یقین از همین جا ناشی می شود. کسانی که خواهان توضیح هستند به آثار پر محتوای کاوشگران روح ما رجوع کنند
نخست باید بگویم که هر کس در سرزمین ما پذیرفته شود، چه به واسطه ی تولد و چه در اثر رویدادهای بعدی، ذات برای سکونت در این سرزمین ساخته شده است. می دانیم که دارندهی اندام های حسی بسیار قوی می تواند در دنیای شخصی روابطی را درک کند که از نظر افراد متوسط الحال جز در لحظاتی خاص اصولا وجود خارجی ندارند. ببینید، هسته ی اصلی گوشش ما دستیابی به همین چیزهایی است که به اصطلاح وجود خارجی ندارند. شالوده ی درک نکردنی دنیا همین است و رویایی ها به آنها خود را به این نام می خوانند - این شالوده را به مفهوم عمیق و نهایی کلمه لحظه ای از نظر دور نمی دارند. چه با زندگی عادی و جهان رویاها دو أمر متضاد باشند. در اصل همین دوگانگی است که فراهم آن دو را تا این اندازه دشوار می کنند.
بخش زیادی از چیزی که آن را «زندگی طبیعی انسان» می نامیم، از ترس از مرگ و مردگان سرچشمه می گیرد.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
کتابی عجیب و غریب از شخصی که تخصص اش نقاشی بوده است، پیشنهادی