«لاپنا» به شکلی ماهرانه تعلیق را با خطوط داستانی دوگانه خود، به اوج می رساند.
فوق العاده پرتعلیق. اثری که بدون تردید برای طرفداران «لیان موریارتی» و «لوییز کندلیش» لذت بخش خواهد بود.
با پیچ و خم های بی وقفه.
از کنار خانه «پیرس» که رد شد، نگاه بدی به خانه کرد. تمام بدبختی ها از این خانه شروع شد. شاید «رابرت پیرس» داخل خانه باشد. از او و «آماندا» متنفر است. با آمدن آن ها به این محله آرام، همه چیز زیر و رو شد. احتمالا خودش زنش را کشته است اما بقیه باید تاوانش را بدهند.
به چند دلیل ممکن است کسی داخل ماشین نباشد. شاید راننده اش توانسته از آب بیرون بیاید و چون مست بوده، جرئت نکرده به پلیس گزارش بدهد؟ شاید ماشین، دزدی است. آن ها ماشین را از آب بیرون می کشند و بعد از روی پلاک به گواهینامه راننده می رسند و اطلاعاتی را به دست می آورند. «موئن» در سکوت تمامی احتمالات را بررسی کرد.
زنی سفیدپوست حدودا بیست و نه ساله با موهای بلند قهوه ای. «وب» به انگشتر ازدواج و حلقه الماس نامزدی اش نگاه کرد. معلوم است وحشیانه او را کتک زده اند. رنگش پریده است و آن چشمی که سالم باقی مانده هم باز و گشاد است. انگار لحظه آخر درخواست کمک داشته است.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
دوستانی که گفتند خوب بوده کدوم مترجم خوب بوده؟
من ترجمه عباس زارعی خوندم. همه ترجمه هاشون عالیه از انتشارات آموت ❤️
عالی بود ارزش خوندن داشت👌
واقعا که کتاب عالی بود ❤️